فارسی ششم-

درس 14 فارسی ششم

عسل :/

فارسی ششم. درس 14 فارسی ششم

دوستان ازتون خواهش میکنم با کلمات تراکتور. آبگوشت. بزقاله. چسب. حمام یه انشا یا همون داستان بنویسید خواهش میکنم به همه معرکه میدم و فالو هم میکنم فقط خواهشششش میکنم جواب بدید

جواب ها

جواب معرکه

میترا سمائی

فارسی ششم

ببین سوالتو جواب دادم فقط سوال منو جواب بده معرکه و فالو هم میکنم

جواب معرکه

روزی روزگاری دریک مزرعه یک آقای با زن و بچه هایش زندگی میکردآن مرد یک تراکتور به رنگ قرمز و سبز داشت که از آن در مزرعه استفاده میکرد زن آن مرد میخواست که برای شام آبگوشت درست کند که همه مواد آبگوشت را داشت به جز گوشت که این مسئله را به شوهرش گفت شوهرش گفت می توانی یکی از گوسفند ها را انتخاب کنی تا برای شام آبگوشت درست کنی زن نگاهی به گوسفند ها انداخت که چشمش به بزغاله‌ای افتاد و به شوهرش گفت که گوشت این بزغاله برای آبگوشت خیلی خوب است و آن آقا رفت تا گوسفند را قربانی بکند وزن رفت تاظرف هارا بشورد که دید که مایع ظرفشویی سر جای خودش نیست وار دخترش پر سید مایع ظرفشویی را تو برداشتی دختر می‌گوید که نه من برنداشتم آن زن یهو صدای پسرش را از حمام شنید ورفت که ببیند که در حمام چه خبر است ودید که در حمام مایع ظرفشویی را با چسب قاطی کرده دست هایش به هم چسبیده آن ها دست های پسر را بزور از هم جدا کردن و زن رفت تا آبگوشت درست کند و وقتی آبگوشت درست شد زن یک سفره قشنگ پهن کرد وبا شوهرش وبچه هایش غذا خوردند

جواب معرکه

-²²²-

فارسی ششم

یک پیرمردی بود که کارش در تراکتور و ماشین های سنگین بود.او در یک روستای معمولی زندگی می‌کرد و او یک بزغاله هم داشت. وقتی پیرمرد به خانه برگشت، دید که بزغاله اش خودش را به چسب، آغشته کرده است. پیرمرد پس از عوض کردن لباسش، فورا او را به حمام برد و اورا تمیز کرد. بعد برای شام یک آبگوشت گرم و خوشمزه، در هوای سرد زمستانی خورد

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت