(۱)شاید تا حالا کرم شب تاب را در باغ دیده باشید که مثل الماس یا چراغی میدرخشد
(۲) یکی از کرم شبتاب پرسید ک چرا روز ها بیرون نمیایی و نمیدرخشی
(۳)ببینید کرمک شب تاب از سر اگاهی و دانش به او چه جوابی داد
(۴)کرم شبتاب گفت من در طول روز و شب در صحرام ولی در برابر خورشید درخشان دیده نمیشویم
درک خودم
ما در زندگی چیزی های زیادی داریم چه کوچک چه بزرگ فرقی ندارد هر دو آنها نعمتی از سمت خدا هست و ما باید شکر گزار نعمتش باشیم در شعر بالا خورشید با نور زیادش جای برای دیده شدن کرم شبتاب نمیگذارد نور خورشید بر زندگی ما هم میتابد و نمیگذارد ک ما چیز های کوچکتر را ببینیم فقط دنبال هدف های بزرگ هستیم
این رو من خودم رو چهارشنبه نوشتم سر کلاس و نمره کامل گرفتم معلمم گفت درکم از این شعر درسته