محیا

فارسی پنجم. درس 17 فارسی پنجم

هرکی معنی کلمات درس هفدهم را بفرسته معرکه وتاج داره

جواب ها

جواب معرکه

fire ..

فارسی پنجم

سلیمان : نام یکی از پیامبران الهی که بر حیوانات ، جن و انسان ها فرمانروایی می کرد موری : مورچه ای وزان : مخفف و از آن گران : بزرگ و سنگین کاه : علف سعی : تلاش و کوشش فارغ : آسوده ، راحت به تندی : به سرعت مسکین : بینوا ، نیازمند ملک : سرزمین ، قلمرو خونابه خوردن : رنج بسیار کشیدن میازار : اذیت نکن ، آزار نرسان سور : جشن و مهمانی قناعت : قانع بودن توشه : خوراک و آذوقه سفر
اخه خیلی ساده است میتونی اخر کتاب پیدا کنب
فاطمه انصاری

فارسی پنجم

صفحه اصلی گزارش مشکل درباره ما دانلود برنامه معنی درس هفدهم فارسی پنجم (کلمات ، متضاد و هم خانواده) - همیار آموزش معنی درس هفدهم فارسی پنجم (کلمات ، متضاد و هم خانواده) درس هفدهم فارسی پنجم (معنی شعر ، کلمات ، متضاد و هم خانواده) معنی درس کار و تلاش فارسی پنجم ابتدایی  معنی درس کار و تلاش فارسی پنجم ابتدایی انتخاب سریع صفحه : معنی درس کار و تلاش فارسی پنجم ابتدایی معنی کلمات درس هفدهم فارسی پنجم مخالف و متضاد درس هفدهم فارسی پنجم هم خانواده درس هفدهم فارسی پنجم کلمات سخت املایی درس هفدهم فارسی پنجم معنی فارسی پنجم / درس هفدهم: کار و تلاش ۱- به راهی در، سلیمان دید موری *** که با پای ملخ میکرد زوری معنی: سلیمان (ع) در راهی، مورچه ای را دید که با پای یک ملخ، دسته و پنجه نرم میکرد و زور میزد. ۲- به زحمت، خویش را هر سو کشیدی *** وزان بار گران، هر دَم خمیدی معنی: مورچه با زحمت خود را به هر سو میکشید و از آن بارِ سنگین (ملخ) هر لحظه به طرفی خم میشد. ۳- ز هر گردی، برون افتادی از راه *** زهر بادی، پریدی چون پر کاه معنی: با هر گرد و غباری از راه اصلی خود خارج میشد و با هر بادی مثل پر کاه جا به جا میشد. ۴- چنان بگرفته راه سعی در پیش *** که فارغ گشته از هر کس، جز از خویش معنی: آنچنان سعی و تلاش میکرد که بهجز خودش به فکر کسی نبود. ۵- به تندی گفت: «کای مسکین نادان *** چرایی فارغ از مُلک سلیمان؟» معنی: سلیمان با تندی به او گفت: «که ای بیچاره ی نادان چرا از سرزمین سلیمان غافلی؟» ۶- بیا زین ره، به قصر پادشاهی *** بخور در سفره ی ما، هر چه خواهی معنی: از این راه به قصر پادشاهی ما بیا و در سفره ی ما هر چیزی که میخواهی بخور. ۷- چرا باید چنین خونابه خوردن *** تمام عمرِ خود را بار بردن معنی: چرا باید این چنین رنج و سختی بکشی و تمام عمر خود را بار جا به جا کنی؟ ۸- ره است اینجا و مردم رهگذارند *** مبادا بر سرت پایی گذارند معنی: اینجا سر راه است و مردم در حال گذشتن هستند مبادا (نکند) پایشان را بر روی تو بگذارند. ۹- مکش بیهوده این بار گران را *** میازار از برای جسم، جان را معنی: بیهوده این بار سنگین را حمل نکن و جانت را برای جسم آزار نده. ۱۰- بگفت: «از سور، کمتر گوی با مور *** که موران را، قناعت خوشتر از سور معنی: گفت: از جشن و شادی و سور و راحتی کمتر با مورچه حرف بزن زیرا برای مورچه ها صرفه جویی و خرسندی از جشن و مهمانی خوش تر و بهتر است. ۱۱- نیفتد با کسی ما را سر و کار *** که خود، هم توشه داریم و هم انبار معنی: سر و کار ما با کسی نمی افتد (محتاج کسی نمیشویم) زیرا خودمان هم غذا (ذخیره) داریم هم جایی برای نگهداری آن (انبار). ۱۲- مرا امید راحت هاست زین رنج *** من این پای ملخ، ندهم به صد گنج معنی: من از این همه رنج و سختی آرزوی آسودگی و راحتی دارم و این پای ملخ به ظاهر کم ارزش را به صد گنج نمی دهم. ۱۳- گَرَت همواره باید کامکاری *** ز مور آموز رسم بُردباری معنی: اگر همواره برای تو پیروزی و کامروانی لازم است پس از مورچه، روش صبر و پایداری را یاد بگیر. ۱۴- مرو راهی که پایت را ببندند *** مکن کاری که هُشیاران بخندند معنی: به راهی نرو که گرفتارت کنند و کاری انجام نده که انسانهای هشیار و عاقل به تو بخندند. (تو را مسخره کنند.) ۱۵- گهِ تدبیر، عاقل باش و بینا *** ره امروز را مسپار فردا معنی: هنگام اندیشه و فکر، عاقل و بینا باش و کار امروز را به فردا نسپار. ۱۶- بکوش اندر بهارِ زندگانی *** که شد پیرایه ی پیری، جوانی معنی: در دوره ی جوانی تلاش کن زیرا ج
سوگل عشقی

فارسی پنجم

معرکه و تاج فراموش نشه

سوالات مشابه درس 17 فارسی پنجم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام