چجوری باید حکایت رو گسترش بدم ینی به زبان ساده باز نویسی کنم جوابش رو میخوام که بفهمم

برای بازنویسی این حکایت به زبان ساده، ابتدا باید مفهوم اصلی حکایت را دریافت کنید و سپس آن را با کلمات ساده‌تری بیان کنید. در این حکایت، فردی از کوه لکام پیامی به سری سقطی می‌دهد و سری سقطی متوجه می‌شود که او باید به کاری مشغول باشد تا از یاد خدا غافل نشود. حالا به زبان ساده: **بازنویسی ساده:** روزی فردی از کوه لکام آمد و به سری سقطی گفت که یک پیرمرد از آنجا سلام رسانده است. سری سقطی با خود فکر کرد که چرا او در بازار کار می‌کند؟ سپس به این نتیجه رسید که با مشغول بودن به کار، نباید از یاد خداوند غافل شود. این نوع بازنویسی باعث می‌شود تا مفهوم اصلی حکایت به طور روان و قابل درک‌تر بیان شود.