سهیل بهرامی

نگارش هفتم.

دوستان یه انشاع در باره داستان از زبان درخت از گوگل نباشه اگه باشه معرکه نمیدم. زود میخوام اگه کسی زود فرستاد معرکه میدم

جواب ها

جواب معرکه

TENTA

نگارش هفتم

روزی روزگاری درختی بود که میوه نمی داد و یک مرد بود که درختی که میوه نمیداد رو قطع میکرد. درخت خیلی ترسیده بود چون می دانست که دیگر عمرش به دنیا نیست. روزی مرد با یک تبر بزرگ آمد و میخواست درخت را قطع کند تبر به درخت گفت تو دیگر میوه نمی دهی و به درد نمی خوری درخت گفت این کار را نکن. تبر خندید و گفت علم بی عمل مانند این است که درخت میوه ندهد. تاج فراموش نشه

سوالات مشابه

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام