ریاضی ششم -

جونکوک

ریاضی ششم.

ـ......... ـ. میدمـ معرکه...... ــ.

جواب ها

جواب معرکه

تارا فرهادی

ریاضی ششم

روزی روزگاری مردی به قصد دزدی به بازار رفت و بعد از کلی گشت و گذار در بازار توانست از مغازه ای که خیلی شلوغ بود؛ و فروشنده حواسش نبود پیراهنی را بدزدد و سریع از مغازه دور شد. از ترسه اینکه برای فروش گیر بیفتد و کسی اورا بشناسد تصمیم گرفت به خانه برود و از پسرش بخواهد که پیراهن را بیاورد. پس با خوشحالی به سمت خانه اش رفت و برای اینکه همسرش متوجه موضوع نشود به آرامی از پسرش خواست تا به سمتش برود. پسر نزد پدرش رفت و مرد پیراهن را به پسرش داد و از او خواست تا پیراهن را به بازار ببرد و به قیمتی مناسب بفروشد. پسر که ازین تقاضای پدرش متعجب بود با اجبار قبول کرد و به سمته بازار رفت. به داخله مغازه ای رفت و از فروشنده خواست تا پیراهن را از او بخرد ولی فروشنده قبول نکرد از قضا شخصی که برای خرید به مغازه امد حرف های آنها را شنید، و بعد از اینکه پسر از مغازه بیرون رفت پیراهن را از دستش کشید و فرار کرد. پسر از اتفاق افتاده شوکه شده بود و به ناچار به منزل برگشت وقتی به خانه رسید پدرش سوال کرد که پولی که از فروش پیراهن بدست آوردی چقدر است. پسر در جوابش گفت که همانطور که تو آنرا از کسی دزدی همان طور هم شخصی آن را از من دزدید. به راستی که دست بالای دست بسیار است. تاااج پلیززز ❤️😍

جواب معرکه

agha.seyed

ریاضی ششم

روزی دزدی از مغازه ای لباس دزدید و به خانه آورد. سپس پیراهن دزدی را به پسرش داد و به او گفت که به بازار رفته و آن بفروشد و پولش را بیاورد. پسر پیراهن را به بازار آورد و روی میز گذاشت و سعی کرد آن را بفروشد اما در حالی که توجهی نداشت از او دزدیدند. شب وقتی پسر به خانه برگشت، پدرش از او پرسید. خب توانستی پیراهن را بفروشی؟ او گفت: بله پیراهن را فروختم. پدر گفت: خب چقدر بابتش پول گرفتی؟ پسر که فهمید مال حرام برکتی ندارد و از بین می رود، جواب دندان شکنی به پدرش داد. گفت: پدر شما آن را چقدر خریده بودی؟ پدر که به لکنت افتاده بود زیر لب گفت: هیچ! پسر جواب داد: خب من به همین قیمت فروختم! هیچ چی! خیلی خلاصه و مختصر تاج یادت نره❤️

TYA 💚

ریاضی ششم

روزی مردی به دزدی رفت فروشگاه بزرگی دید وارد ان شد کسی در فروشگاه نبود او به سمت پیراهن ها رفت پیراهنی را برداشت و فرار کرد مر وقتی به خانه رفت پسرش از او پرسید این پیراهن از کجا خریدی مرد گفت این را خریدم تا تو بفروشی پسر به بازار رفت پیراهن را روی میز گذاشت سرش را برگرداند تا ان طرف بازار را ببیدند وقتی به میز نگاه کرد پیراهنی روی میز نبود پسر با ناراحتی به خانه برگشت پدرش از او پرسید پیراهن را به چه قیمت فروختی پسر جواب داد ب همان قیمتی که خودت خریدی تاج بده🥺🤌🏻

سوالات مشابه

Ad image

بهترین‌ها در فیلیمومدرسه 🧡

برترین معلمان کشور + کارآمدترین روش آموزشی این ترکیب برنده رو از دست نده!

شروع کن