جواب معرکه
دَمِدمای آفتابسوختگی دارم.مبالغهاشاره به گرمای شدید و سوزان آفتاب که به شدت اغراقآمیز بیان شده است.
در خانهاش همیشه باز است.کنایهکنایه از مهماننواز بودن و سخاوت زیاد.
از خستگی مُردم.مبالغهمبالغه در بیان شدت خستگی و کوفتگی.
آنقدر گفتم زبانم مو درآورد.مبالغهمبالغه در طولانی بودن و تکرار یک صحبت که به آن درجه از خستگی رسیده است.
لقمه اندازه دهانت بردار.کنایهکنایه از سنجیده و محتاطانه عمل کردن و بیش از حد توان، مسئولیت قبول نکردن.
الان نمیتوانم به گاو بخورم.مبالغهمبالغه در بیان شدت سیری و ناتوانی در خوردن غذا (حتی به اندازه خیلی کم).
صدایش تا هفت آسمان رفت.مبالغهمبالغه در بلندی و شدت صدای کسی.
چشمش روشن شد.کنایهکنایه از خوشحال شدن و شادمانی به خاطر دیدن یا رسیدن خبری خوب.
از سختی زمین همه چاک چاک شد.مبالغهمبالغه در شدت سختی زمین یا خشکی بیش از حد که باعث ترک خوردن زمین شده است.
دهانش بوی شیر میدهد.کنایهکنایه از کوچکی سن و بچهبودن فرد.دود از سرش بلند شد.کنایه
خداییش خسته شدم خیلی زیاد بود
یه معرکه به من نمی رسه😉