فرهنگ و هنر نهم -

هنرهای تجسمی فرهنگ و هنر نهم

ارمیتا ...

فرهنگ و هنر نهم. هنرهای تجسمی فرهنگ و هنر نهم

نقاشی از طبیعت از گوگل نباشه تاج میدم

جواب ها

جواب معرکه

داداش ما عرب نیستیم شعر عربی هم بلد باشیم ولی یدونه برات پیدا کردم حلمت بكِ أمس.. وكأنكِ قطعة سكر.. تذوبين.. تنصهرين.. في فمي.. في أضلعي.. وهل يوجد أحلى من السكر؟ حلمت بك أمس وكأنك غصن أخضر.. تتمايلين.. ترقصين.. وتنحنين.. على تضاريسي.. وهل يسعدني أكثر من كونك غصن أخضر؟ حلمت بكِ أمس.. وكأنك قطعة مرمر.. تتكسرين.. وتتجمعين.. ثم إلى حطام بين ثناياي تتحولين.. وهل يحلم الإنسان بأكثر.. من أن يملك.. يمسك.. قطعة من مرمر؟ حلمت بكِ أمس.. وكأنك مسك وعنبر.. تفوحين و تعبقين.. و في أنفاسي تسكنين.. وهل يزيدني نشوة أكثر.. من أن أستنشق مسكا وعنبر؟ ———————————- دیروز تو را به خواب دیدم.. و انگار تکه نباتی بودی.. ذوب می‌شدی.. حل می‌شدی.. در دهانم.. درون دنده‌هایم.. مگر شیرین‌تر از نبات هم یافت می‌شود؟ دیروز خوابت را دیدم و انگار شاخه‌ای سبز بودی.. خرامان.. رقصان.. روی ناهمواری‌هایم.. خم می‌شدی.. مگر چیزی بیش از اینکه شاخه‌ای سبز باشی، خوشحالم می‌کند؟ دیروز تو را در خواب دیدم.. و انگار قطعه‌ای مرمرین بودی.. خرد می‌شدی و.. جمع می‌شدی.. بعد هم در اعماقم به آوار بدل می‌شدی.. مگر آدم آرزویی فراتر از تصاحب و.. در دست گرفتن تکه‌ای از مرمر  را در سر می پروراند؟ دیروز تو را در خواب دیدم و.. انگار که عود و عنبر بودی.. عطر تو می‌تراوید و جان‌فزا می‌شد.. و درون نفس‌هایم ساکن می‌شدی.. مگر جز بوییدن عود و عنبر هم.. چیزی بر وجد و سرمستی‌ام می‌افزاید؟

جواب معرکه

دانش آموز

فرهنگ و هنر نهم

إذا كنت حبیبتي ، ساعدني في … إذا كنت طبيبي ، ساعدني في علاجك … إذا علمت أن الحب كان خطيرًا للغاية ، فلن أحبه … إذا علمت أن البحر كان عميقًا جدًا ، فلن أذهب إلى البحر … إذا كنت أعرف ما الذي سيحدث في النهاية ، فلن أبدأ أبدًا … ترجمه فارسی اگر یارم هستی، کمک کن از تو عبور کنم… اگر طبیبم تویی، کمک کن از تو شفا پیدا کنم… اگر می‌دانستم عشق تا به این اندازه خطرناک است، عاشق نمی‌شدم… اگر می‌دانستم که دریا این قدر عمیق است، به دریا نمی‌زدم… اگر می‌دانستم سرانجامم چه خواهد شد، هرگز شروع نمی‌کردم…

جواب معرکه

darya khalgh

فرهنگ و هنر نهم

بفرمایید مذ أحببتك.. ‏صار العالمُ أجملَ ممّا كان! ‏الوردُ ينام على كتفي! ‏والشّمس تدور على كفّي! ‏و الليلُ، جداول من ألحان ! ——————– از آن دم که دوستت داشتم.. جهان، از آنچه بود، زیباتر شد! گل‌ها روی شانه‌هایم به خواب می‌روند! خورشید بر کف دستانم می‌چرخد! و شب، جویبارهایی از نواهاست! ‏بتاح:)

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت