جواب معرکه
یک روز که مشق مینوشتم خواهرم ظرف می شست، مادر نامه تو را برایمان خواند، همان هنگام بارانی که میبارید قطع شد تا به نامه گوش دهد، گفته بودی حالت خوب است و سنگری در جبهه جنوب دارید و قرار است همین روز ها برگردید، مادر از خوشحالی بلند خندید و راحت اشک در چشمانش جمع شد، چون همه گریه میکردند انگار باران به خانه ما آمده بود و ما را نوازش میکرد
مـــــعــــــرکـــــــه مــــــیـــــــدی؟ 💗💕