بچه ها یه چی بگم دیگه مهربونی نمیکنید
ما ششم تو کلاسمون یه دختره بود خیلی ..... بود .
وسابل بچه هارو میشکوند
من روز مادر جا کیلیدی گرفته بودم اونو شکوند حتی برام نخرید
حالا یبار زد تو بینیم خون اومد همه هم دیدن معلم سر کلاس بود من به بابام که ترو خدا بیا وسط کلاس اون
...... صدا کردن رفت پایین دوست صمیمی گفت دمت گرم اومد بالا معلم پرسید چی شده خندید گفت بابای ایشون اومد بو منو مثلا منو دعوا کنه دختره دو بار از مدرسه اخراج شده بود بعد معلم گفت بگ ببینم گفت باباش بهم شوکولات داد گفت دختر خو