فرهنگ و هنر نهم -

هنرهای نمایشی فرهنگ و هنر نهم

y asna

فرهنگ و هنر نهم. هنرهای نمایشی فرهنگ و هنر نهم

اینو کشیدم خوبه ب نظرتون

جواب ها

𝓢𝓪𝓷𝓪𝔂 🎻

فرهنگ و هنر نهم

خو چرا خودت نمیزنی داش گوگل

Rostami

فرهنگ و هنر نهم

من در اقیانوسی بیکران بودم با دوستانم آنقدر گرم زندگی بودیم که سردی آب را احساس نمی کردیم یک روز ناگهان طوفان به پاشد اقیانوس مثل دریا موج بازی شد و همه‌ی دوستانم به اتفاق در دهان یک کوسه قرار گرفتند تا مدت ها صبر کردم اما خبری از آنها نشد شنا کردم به یک ناحیه دور در قلب اقیانوس رسیدم اما مردم تا فراموش کردم آن اتفاق را آنقدر تنها شدم که دیگر میل زیستن در آب را هم نداشتم می خواستم خودم را به ساحلی برسانم که اوهم محجور و محبوب است چون تو ی توانستم بودن با دوستانم را هرگز از جان ببرم یک روز اتفاقی صیادی با قایقش ماهی می گرفت به قلاب گفتم تو چقدر بی احساسی که اینگونه رفیقان را از هم جدا می‌کنی جواب داد تو آن ور آب گمان میکنی من قصابم خیر من خودم هم درون دستان قصابی قرار دارم که خود صید اویم دلم برای قلاب تنگ شد او را آغوش گرفتم وقتی به قایق افتاده شدم همه دوستانم را دیدم و دانستم که آنها با زخم کوسه جان نداده اند سرنوشت آنهارا به دام قصاب انداخته است افسوس خوردم چرا آخرین دیدارما مرگ ما باید باشد اما خوشحال بودم که با محبت ها جان میدهم پایان امیدوارم خوشتون بیاد خودم نوشتم از نت نیست بازم اگه کمک خواستید در خدمتم

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت