میگه علی ای همای رحمت همای رحمت یک پرنده آسمانی است که اگر سایه اش بر سر کسی بیفتد او را سعادتمند میکند بعد میگه تو چه نشانه ای از خدا داری تو چه آیتی خدا را این موجودات را فکندی به ما سوا فکندی بعدش میگه دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین یعنی اگر میخوای خدا رو بشناسی تو علی میتونی ببینی نشانه های خدا را بعدش میگه برو ای گدای مسکین درخانه علی زن که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را یعنی ای گدای بیچاره برو در خونه علی رو بزن که علی اونقدر مهربونه حاضره انگشترش رو که خیلی براش با ارزشه به تو بده بعد میگه به جز از علی که گویدبه پسر که قاتل من چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا یعنی با اینکه این آدم قاتل منه ولی تو هم با این قاتل مدارا کن بعدش میگه به جز از علی که آرد پسری ابوالعجایب که علم کند به عالم شهدای کربلا را یعنی به جز علی کی میتونه پسری شگفتانه بیاره که کربلا رو نجات بده
