ɥǝɯǝʇɐꓞ

نگارش هشتم. درس 1 نگارش هشتم

انشا طمع بستنی یخی به بهترین انشا تاح میدم

جواب ها

📿🖤

نگارش هشتم

بله، طعم بستنی یخی واقعاً خوشمزه است! 🍦 وقتی راجع به بستنی یخی صحبت می‌کنیم، باید بگویم که این یکی از محبوب‌ترین و خوشمزه‌ترین خوراکی‌هاست. بستنی یخی می‌تواند در انواع مختلف و طعم‌های متنوعی موجود باشد، از وانیل و شکلات تا توت فرنگی و پرتقال. واقعاً هیچ چیز بهتر از یک پوکه یخی خوشمزه در یک روز گرم تابستانی نیست! تاج لطفا❤️‍🩹
taha .mm

نگارش هشتم

بچه که بودم هر روز از کنار بستنی فروشی می گذشتم و با حسرت تمام به یخچال نگاه می کردم، نارنجی و زرشکی و سفید و کاکائویی که چشمک می زدند، بیشتر از همه بستنی یخی نارنجی بود که دوست داشتم، همیشه در رویاهایم با یخچال حرفها می زدم که این چنین بستنی هایی را در خود جای داده است. چه رنگی، چه طعمی، کاش مالک همه بودم و می توانستم یکی یکی بخورم‌. یک روز که نمره خوبی گرفته بودم پدر مرا به یک بستنی فروشی برد و مهمان کرد. به به چه روزی بود، بستنی یخی خوشمزه ای که دهنم را بی حس کرده و زبانم قرمز رنگ شده بود. به به عجب طعمی و مزه ای، هر ذره که از بستنی کم می شد حالم بهتر می شد و کسی نمی دانست چه لذتی دارد. کم کم زبان و دهنم بی حس شد و بستنی هم تمام شد،  مزه ناب و رنگی جذاب، چه قدر طعمش را دوست داشتم، هر جا رنگ نارنجی می دیدم هوس بستنی می کردم. هر تابستان خوشحال بودم که مادر دوباره به من پول می دهد تا بستنی بخورم.
امین

نگارش هشتم

دادا برو برنامه bing رو از فروشگاه پلی دانلود کن هرچی انشا بود بهش بگو بهت میگه حالا تاج بده
خاله می‌خواهم داستان زنده ماندنم را برایتان بگویم' دستمالی به گیلاس‌های شسته شده می‌کشید و آنها را یکی یکی بستنی‌ها می‌گذاشت و با خودش زمزمه می‌کرد: ۱۰۰ دانه گیلاس دسته به دسته با نظم و ترتیب رو بستنی نشسته بستنی‌ها را در یخچال می‌گذاشت و می‌خواند: ۱۰۰ دانه بستنی دسته به دسته با نظم و ترتیب در یخچال نشسته هر کاری می‌خواست انجام بدهد با این شعر جورش می‌کرد در را بست و رفت من گفتم اهای بچه‌ها بیدار بشین یکی از بستنی‌ها گفت بی خیال بابا تهش ماهم خورده می‌شیم یکی دیگر از بستنی‌ها گفت چه خبرتونه ها دست از سر کچلمون برنمی‌داریم چند لحظه بعد صدای دختر ظرف سکوت را شکست که می‌گفت یک بستنی با مزه توت فرنگی و بلوبری می‌خواهم گفتم وای نه الان صاحب مغازه منو براش می‌بره صاحب مغازه گفت ۲۱ سنت میشه بعد از مدتی ادامه داد البته البته قابل شما رو داره پست خنده زد و گفت ام ببخشید منظورم این بود که قابل شما رو دا نداره دختر رفت و روی صندلی نشست اول گیلاس را برداشت تا آمد در دهن بگذارد گفتم سلام من بستنی یخی هستم گیلاس از دست دختر افتاد گفت چه باحال من اجازه دارم شما رو بخورم گوگولی قاشق را به تنه‌ام زد مثل وارد کردن چاقو بود بعد از خوردن چند قاشق گفت مزش بسیار رویایی هست توی خواب هم چنین مزه‌ای را نچشیده بودم معرکه! هست ساعتی گذشت و گفت من سیر شدم خدانگهدار کوچولو نزدیک به یک قاشق بستنی مانده بود خاله اینطوری شد که من زنده ماندم. تاج لفطا

سوالات مشابه درس 1 نگارش هشتم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام