نگارش دهم -

درس4 نگارش دهم

ho3ein NDR

نگارش دهم. درس4 نگارش دهم

یه انشا عینی با موضوع بازار

جواب ها

Ho3in :)

نگارش دهم

داداش من ک حال ندارم انشا بنویسم ولی حسینو ک میخوای اینگلیسی بنویسی و وسطش عدد بزاری باید e رو نزاری چون خوده 3 تلفظ e رو هم داره

جواب معرکه

هر روز صبح، من از خواب بیدار می‌شوم و در حالی که هنوز در تاریکی خانه به همراه خانواده خود بیدار می‌شوم، صدای شلوغ از بیرون منزل به گوشم می‌رسد. این صداها برگشت جاده را در برابر در خانه‌ی ما قرار داده است. آن صدای خریدارانی است که از درون دل شهر به بازار شلوغ قصد دارند بروند. وقتی من از حومه شهر وارد بازار می‌شوم، گوش‌هایم به موج صداهای مختلف از همه جا می‌پردازد. صداهای فروشندگانی که محصولات خود را با صدای بلند و هیجان‌زده معرفی می‌کنند. صداهای مشتریانی که به دنبال بهترین قیمت‌ها و آخرین تخفیف‌ها هستند و دسته‌بندی می‌کنند. صداهای بستن و باز کردن درها، ایجاد ترافیک و حرکت آوازهای بسیاری در یک مکان شلوغ. هر ساعتی در بازار، قرصها از مردم رد می‌شوند. مردم با کیفیت متفاوتی هستند و از تمامی لباسها و استایل‌ها پوشیده شده‌اند. بیشتر افراد لباس‌ها و رنگ‌های شادی را انتخاب کرده‌اند و موهای براق و درخشانی دارند. اما گاهی افرادی با رخساره‌های بدون امیدی و رنگ‌های تاریک از من عبور می‌کنند و از حیات‌گر بودن ساده‌ای برخوردارند. بزرگانی که در طبقات بالاتر به لباس‌های تکلیفی لباس پوشیده بودند، با صداهای نقاره‌ای در پنجره‌های دکوری شده در تجارت‌های گرانقیمت مشغول کار بودند. برخی افراد در کنار فروشگاه‌ها و غرفه‌ها صحبت می‌کنند و سعی می‌کنند دوستان از مسیری که خواهد رفت، مطلع بشود. برخی دیگر در میان این همه شلوغی، تقوایی می‌بینند که در زمان‌های روز معمولی قدم به بازار نمی‌گذارند. آنها تنها در شب‌ها و یا در روزهای ویژه مانند تعطیلات به بازار می‌روند. شکل می‌گیرد یک صحنهٔ شلوغ که سرازیر نمی‌شود، همچنان مملو از صداهای به گونه‌ای پر هیاهو و هیجان است. این شلوغی، در واقع نمایشی است از زندگی و انتخاب‌ها. این مکان، جایی است که تمامی حس‌ها و احساسات به یکدیگر قرار می‌دهند و در آنجا ما بخشی از جامعه هستیم.

جواب معرکه

آنام.. ..

نگارش دهم

اد بازار که میگذرم همه قلب های شکسته گوشم را ازار میدهد میدانی شنیدن صدای کودکی که به مادرش بت التماس تقلضای یه اسباب بازی میکند و مادر به خاطر تنگ دستی به کودک پاسخ رد میدهد هولنلک تر است میدانی شاید او تنگ دست باشد اما قلب وسعی داشت... اما به راستی که این روز ها وسعت هر کس به اندازه پرلش هس نه قلبش ان طرف تر بوی نارنگی فضت را پز کرده و داد میزند پرقال خونی بخور ببین پرتقال یعنی چه پرتقال خون به جگر مرا یاد معشوقه ام می اندازد او هم خون به جگرم کرد و رفت اما فقس یه صداس که گوشم را نوازش می دهد صدای مرد اهنگری که بوی مرگ را میتوان از اون استشمام کرد اما باز چای بهار نارنج تعارف میکند ببخشید به غلط املایی دقت نکن

aRtIn ‌‌‌

نگارش دهم

آقا ما یبار رفتیم بازار بازار بسته بود به عینه راستشو میگم

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت