مرینت دوپن چنگ

نگارش هفتم. درس سوم نگارش هفتم

بچه ها لطفا حکایت برای من باز نویسی کنید مرسی love

جواب ها

جواب معرکه

سحر 💕💕

نگارش هفتم

روزی از روز های فصل بهار با جمعی ازدوستان و آشنایان برای گشت و تماشای صحرا و دشت سرسبز به بیرون رفتیم، درجایی زیبا نشستیم و سفره انداختیم و مشغول غذا خوردن شدیم. درآن حوالی سگی از دور ما را دید و بوی غذا را حس کرد وخودش را به ما رساند. یکی از دوستان تکه سنگی ب سمت سگ پرتاب کرد که انگار تکه نانی پرت کرده است . سگ آن سنگ را بو کرد و بدون اینکه توقعی داشته باشد برگشت و رفت. یکی از دوستان گفت میدانید این سگ چه گفت ؟ او گفت این بدبختان از روی خسیسی سنگ میخورند از سفره اینان چه توقعی میتوان داشت؟

سوالات مشابه درس سوم نگارش هفتم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام