هلیا ولی پور

فارسی ششم. درس 5 فارسی ششم

موضوع انشا : وارد مدرسه شدم ، صدای همهمه ی بچه ها حیاط را پر کرده بود. متن زیر را با توجه به علائم نگارشی ادامه دهید. سریع حل کنید معرکه میدم و فالو میکنم.

جواب ها

.. من که هیچ کس را نمی‌شناختم و لهجه آنها را نمی‌دانستم کی از بچه‌ها آمد جلو و به من سلام کرد ولی من زبان آن را بلد نبودم و یک نفر ه فارسی بلد بود آمد جلو و به من گفت این پسر دارد به تو سلام می‌کند و من هم خوشحال شدم که یکی زبان من را بلد است . من با اون کسی که فارسی بلد بود اسمش را پرسیدم و با او دوست شدم. چند روز بعد آقا معلم ما را در کلاس نگه داشت. به من گفتش که لطفاً به احمد مک کن تا ریاضی‌ اش خوب شود. من هم ر روز با احمد به خانه هم می‌رفتیم تا به احمد ریاضی یاد دهم. روز بعد احمد به من گفتش که بیا مدرسه نرویم و همینطور ادامه پیدا کرد که ما مدرسه نرفتیم. یک روز بچه‌ها ما را دیدند و گفتند که چرا نمی‌آیید به کلاس. من هم که کارم پشیمان شده بودم به ایستگاه رفتیم و دوباره سوار اتوبوس شدیم و بچه‌ها دور ما جمع شده بودند احمد فرار کرد و من اونجا مونده بودم که نمی‌دانستم به بچه‌ها چه بگویم. بچه‌ها من را مدرسه بردند ، و آقای مدیر گفتش که بیا در اتاقم من همه چیز را برای آقای مدیر تعریف کردم و آقای مدیر هم گفتش فردا دوستت را هم به کلاس بیاور پشیمان شده بودم رفتم خانه احمد و گفتم احمد بهتر است که به کلاس برویم ن از کار خودم پشیمون شده‌ام و می‌خواهم خودت را هم به مدرسه برویم و چیزی بیاموزیم روزی که بر کلاس رفتیم احمد با من نیامد ولی آقای معلم به بچه‌ها گفت این هم دوست شما
میتونی حل کنی

سوالات مشابه درس 5 فارسی ششم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام