شب یلدا، دُری در تاج شبهای زمستان است؛ بلندترین پردهای که هستی بر صحنه گیتی میکشد. این شب، نه پایان، که آغاز یک پیروزی است؛ نبرد هزاران ساله خورشید و سایه که سرانجام، نور با مدد خورشید نیمروز، پیروز از میدان بیرون میآید. یلدا، نام دیگر امید است.
سفرهٔ یلدا، تابلویی از برکت و فراوانیست. انار، چونان یاقوتهای سرخفام، رازِ نهفتهٔ دل زمین را بر زبان میآورد و هر دانهاش، حدیث یک امید تازه است. هندوانهٔ سرخ، تجسم گرمای خورشید در اوج سرمای آذرماه است که مردم برای پاسداشت آن، دلی به سرخی آن میآرایند.
مردم در این شب، نه با غمِ طولانی شدن تاریکی، که با شعر و قصههای کهن، شب را به صبح پیوند میزنند. فال حافظ، زمزمهای است که پرده از آینده برمیدارد و گرمای خانوادگی، چونان آتشی مقدس، سرمای برآمده از دل شب را میزداید. یلدا، عروجی است از دل تاریکی به سوی روشنایی، جشنی برای زنده نگه داشتن میراث همدلی در بلندترین شب سال.