جواب معرکه
بازنویسی حکایت صفحه 104 نگارش 12 :
بازنویسی یک : تاجری بار شیشه و بلور داشت. یکی از کسانی که سد راه مردم می شد و چیزهای ارزشمند آن ها را به زور می گیرد افسار اسبش را گرفت و با عصای خود محکم روی شیشه ها کوبید و گفت : ای دوست در بارت چی داری؟ تاجر پاسخ داد : اگر یکبار دیگر بزنی هیچی ندارم.
بازنویسی دو : تاجری در مسیر برگشت به سرزمین خود در پشت شترش شیشه بسته بود. همینطور که داشت مسیر را طی می کرد ناگهان دزدی جلوی او را گرفت و با چوبی که در دستش داشت بر روی خورجین شتر که داخلش شیشه بود کوبید و پرسید : ای دوست در بار خود چه داری؟ تاجر جواب داد : اگر همینطور با چوب دستی ات به خورجین شتر من بکوبی دیگر هیچ چیزی ندارم.
بازنویسی سوم : در زمان های قدیم تاجری با شترش در حال بازگشت به آبادی خود بوده است که در میان راه با راهزن هایی مواجه می شود. بار شتر تاجر شیشه بوده است و راهزنی که جلوی او را گرفته بود مدام با چوب خود بر روی خورجین شتر می کوبیده و می گفته ای دوست چه در خورجین داری؟ تاجر پاسخ داد : اگر ضربه دیگری بزنی هیچ چیزی آز آن باقی نخواهد ماند.