جواب معرکه
اگر روزی معلم ادبیات میشدم، سعی میکردم کلاسهایم چیزی فراتر از یک فضای خشک و رسمی برای تدریس قواعد و اصطلاحات ادبی باشد. میخواستم کلاس من، باغی پر از گلهای شعر و داستان باشد؛ جایی که هر دانشآموزی با خیال راحت بتواند در آن قدم بزند، عطر کلمات را استشمام کند و از زیباییهای نهفته در ادبیات لذت ببرد.
اولین قدم: ایجاد فضایی صمیمی و دوستانه. من معتقد هستم که یادگیری زمانی اتفاق میافتد که دانشآموز احساس امنیت و آرامش داشته باشد. بنابراین، سعی میکردم با تک تک دانشآموزانم ارتباطی صمیمانه برقرار کنم، به نظراتشان گوش دهم و به آنها نشان دهم که برای من ارزشمند هستند.
دومین قدم: زنده کردن ادبیات. ادبیات نباید فقط مجموعهای از اسامی نویسندگان و نام کتابها باشد. من سعی میکردم با استفاده از روشهای خلاقانه، ادبیات را برای دانشآموزانم زنده کنم. مثلاً، به جای اینکه فقط یک شعر را بخوانم و معنی آن را توضیح دهم، از دانشآموزان میخواستم که شعر را با صدای بلند بخوانند، احساسات خود را در مورد آن بیان کنند و حتی سعی کنند آن را به صورت نمایش اجرا کنند.
سومین قدم: تشویق به تفکر و تحلیل. هدف من این نبود که دانشآموزانم فقط اطلاعات را حفظ کنند. من میخواستم آنها را تشویق کنم که فکر کنند، تحلیل کنند و دیدگاههای خود را در مورد آثار ادبی بیان کنند. به جای اینکه فقط به دنبال پاسخ درست باشم، از آنها میخواستم که سؤال بپرسند، به چالش بکشند و به دنبال درک عمیقتری از متن باشند.
چهارمین قدم: پرورش خلاقیت. ادبیات فقط خواندن و تحلیل کردن نیست، بلکه خلق کردن هم هست. من سعی میکردم با برگزاری کارگاههای نویسندگی، دانشآموزانم را تشویق کنم که خودشان بنویسند، داستان خلق کنند و شعر بسرایند. معتقد بودم که هر دانشآموزی میتواند نویسنده باشد، فقط کافی است که فرصت و انگیزه لازم را داشته باشد.
پنجمین قدم: ارتباط ادبیات با زندگی. ادبیات نباید فقط در کتابها و کلاسها محدود شود. من سعی میکردم به دانشآموزانم نشان دهم که ادبیات در همه جای زندگی وجود دارد. از آنها میخواستم که به شعرهای آهنگهایی که گوش میدهند توجه کنند، به داستانهایی که در فیلمها میبینند دقت کنند و به زبان زیبایی که در مکالمات روزمره استفاده میشود فکر کنند.
در نهایت، اگر معلم ادبیات بودم، میخواستم دانشآموزانم با عشق به ادبیات از کلاس من خارج شوند. میخواستم آنها نه تنها قواعد و اصطلاحات ادبی را یاد بگیرند، بلکه مهمتر از همه، با زیباییها و حکمتهای نهفته در ادبیات آشنا شوند و آن را به عنوان یک راهنما در زندگی خود به کار ببرند. میخواستم آنها با خواندن هر شعر و هر داستان، دنیای جدیدی را کشف کنند و با هر کلمه، دریچهای به سوی فهم عمیقتری از خود و جهان پیرامون بگشایند.
اینم از انشا در مورد اگر معلم ادبیات بودید
لطفا معرکه بده واقعا اگه ندی مدیونی چون ۱ ساعت وقت گزاشتم فکر کردم و نوشتم از اینترنت و جاهای دیگه هم برنداشتم میتونی بری همه جارو بگردی پس ممنون میشم معرکه بدی🙏🏻