به نام خداوند جان آفرین🌷حکیم سخن بر زبان آفرین
باز هم موقع امتحانات شده است، آن هم امتحان ریاضی مدرسه به ما سه روز وقت برای خواندن داده اند ...
روز اول را کاملا استراحت کردم چون خیلی خسته بودم واصلا به فکر امتحان نبودم چون دو روز دیگر مهلت داشتیم ...
رسیدیم به روز سوم ، روز سوم هم اصلا حوصله خواندن نداشتم و به زور پدر و مادر دو صفحه اول فصل را خواندم،که ناگهان یادم آمد که به دوستم قل داده بودم تا با او به پارک برویم ...
رفتیم و خیلی خوش گذشت...به خانه آمدم و با دیدن کتاب ریاضی ضربان قلبم شدید شد و من فقط دوساعت وقت داشتم تا ریاضی بخوانم...
از دوساعت یک ساعت را ریاضی خواندم و یک ساعت دیگر را سعی کردم قرآن بخوانم و راز و نیاز کنم...
اما در آخر امتحانم را خوب ندادم و این برایم تجربه شد که وقتی امروز فردا کنم و درس نخوانم با راز و نیاز نمره بالا به من نمی دهند...
خوشحالم که بهت کمک کردم دوست من امید وارم کمکت کرده باشم