عربی نهم -

درس 4 عربی نهم

دایانا

عربی نهم. درس 4 عربی نهم

برای نهم مشاور تحصیلی بگیریم به دردمون میخوره؟ اصلا خیلی از روزها تمرکز ندارم از خرداد میترسم که همینطوری باشم... نیازه مشاور تحصیلی ؟؟

جواب ها

جواب معرکه

کانَ فَرَسٌ صَغیرٌ مَعَ أُمِّهِ فی قَریَهٍ. (اسب کوچکی با مادرش در روستایی بود.) قالَتْ أُمُّ الْفَرَسِ لِوَلَدِها: (مادر اسب به فرزندش گفت.) «نَحنُ نَعیشُ مَعَ الْإنسانِ وَ نَخدِمُهُ؛ (ما با انسان ها می‌زییم و به او خدمت می‌کنیم.) لِذا أَطلُبُ مِنْکَ حَمْلَ هذِهِ الْحَقیبَهِ إلَی الْقَریَهِ الْمُجاوِرَهِ» (برای همین از تو می‌خواهم که این چمدان را به روستای کناری ببری.) هوَ یَحْمِلُ الْحَقیبَهَ وَ یَذْهَبُ إلَی الْقَریَهِ الْمُجاوِرَهِ. (او چمدان را می‌برد و به روستای کناری می‌رود.) فی طَریقِهِ یُشاهِدُ نَهْراً. (در راهش جویی را می‌بیند.) یَخافُ الْفَرَسُ وَ یَسْأَلُ بَقَرَهً واقِفَهً جَنْبَ النَّهرِ: (کره اسب می‌ترسد و از گاوی که کنار جوی ایستاده است می‌پرسد:) هَلْ أَقدِرُ عَلَی الْعُبورِ؟» (آیا می‌توانم بگذرم؟) اَلْبَقَرَهُ تَقولُ: «نَعَم؛ لَیسَ النَّهْرُ عَمیقاً.» (گاو می‌گوید: آری جوی ژرف نیست.) یَسْمَعُ سِنجابٌ کَلامَهُما وَ یَقولُ: «لا؛ أَیُّهَا الْفَرَسُ الصَّغیرُ، أَنتَ سَتَغْرَقُ فِی الْماءِ، (سنجاب سخن آن دو را می‌شنود و می‌گوید: نه؛ ای اسب کوچک، تو در آب غرق خواهی شد.) هذَا النَّهرُ عَمیقٌ جِدّاً. عَلَیْکَ بِالرُّجوعِ. أَ تَفْهَمُ» (این جوی بسیار ژرف است. باید برگردی. آیا می‌فهمی؟) وَلَدُ الْفَرَسِ یَسْمَعُ کَلامَ الْحَیَوانَینِ وَ یَقولُ فی نَفْسِهِ: (کره اسب سخن هر دو جانور را می‌شنود و به خودش می‌گوید.) فَیَرْجِعُ إلی والِدَتِهِ وَ یَبْحَثُ عَنِ الْحَلِّ. (سپس به سوی مادرش بازمی گردد و به دنبال راه حل می‌گردد.) اَلْأُمُّ تَسْأَلُهُ: «لِماذا رَجَعْتَ!؟» (مادر از او می‌پرسد: چرا بازگشتی؟) یَشْرَحُ الْفَرَسُ الْقِصَّهَ وَ تَسْمَعُ الْأُمُّ کَلامَهُ. اَلْأُمُّ تَسْأَلُ وَلَدَها: (اسب داستان را گزارش می‌کند و مادر سخن او را می‌شوند. مادر از فرزندش می‌پرسد:) ما هوَ رَأْیُکَ؟ أَ تَقْدِرُ عَلَی الْعُبورِ أَمْ لا؟ مَنْ یَصْدُقُ؟ وَ مَنْ یَکْذِبُ؟» (نظر تو چیست؟ آیا می‌توانی بگذری یا نه؟ چه کسی راست می‌گوید و چه کسی دروغ.) ما أَجابَ الْفَرَسُ الصَّغیرُ عَنْ سُؤالِها … لکِنَّهُ قالَ بَعدَ دَقیقَتَینِ: (اسب کوچک به پرسشش پاسخ نداد … اما پس از دو دقیقه گفت:) اَلْبَقَرَهُ تَصْدُقُ وَ السِّنجابُ یَصْدُقُ أَیضاً. اَلْبَقَرَهُ کَبیرَهٌ وَ السِّنْجابُ صَغیرٌ. (گاو راست می‌گوید و سنجاب هم راست می‌گوید. گاو بزرگ است و سنجاب کوچک.) کُلٌّ مِنهُما یَقولُ رَأیَهُ. فَهِمتُ الْمَوضوعَ.» (هر یک از آن دو نظرش را می‌گوید. موضوع را فهمیدم.) یَفْهَمُ الْفَرَسُ الصَّغیرُ کَلامَ أُمِّهِ وَ یَذْهَبُ إلَی النَّهرِ وَ یُشاهِدُ الْبَقَرَهَ وَ السِّنجابَ مَشغولَینِ بِالْجَدَلِ. (اسب کوچک سخن مادرش را می‌فهمد و به سوی جوی می‌رود و گاو و سنجاب را می‌بیند که مشغول بگومگویند.) اَلبَقَرَهُ:«أَنا أَصْدُقُ وَ أَنتَ تَکْذِبُ.» (گاو: من راست می‌گویم و تو دروغ می‌گویی.) اَلسِّنجابُ: «لا؛ أَنَا أَصْدُقُ وَ أَنتِ تَکْذِبینَ». (سنجاب: نه من راست می‌گویم و تو دروغ می‌گویی.) یَعْبُرُ الْفَرَسُ ذلِکَ النَّهرَ بِسُهولَهٍ؛ (اسب از آن جوی به آسانی می‌گذرد.) ثُمَّ یَرْجِعُ وَ یَفْرَحُ لِلتَّجرِبَهِ الْجَدیدَهِ. (سپس بازمی گردد و از تجربه تازه شاد می‌گردد.)

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت