ریاضی نهم -

فصل 8 ریاضی نهم

مهدی منتظری

ریاضی نهم. فصل 8 ریاضی نهم

بچه ها نمره الف از چند به بالای؟؟ چون ریاضیمو ۱۷ شدم

جواب ها

جواب معرکه

تشخیص (آدم نِمایی ـ جان بخشی به اَشیاء ـ شَخصیّت بخشی ) : نسبت دادن اعمالِ انسانی به غیرِ انسان را تشخیص می گویند. مثال : اَبر از شوقِ کِه می خَندد بدین سان قاه قاه : در این مصراع آرایه ی تشخیص وجود دارد (عَمَلِ خندیدن که مُتُعَلِّق به انسان است را به « اَبر» نسبت داده است.) تکرار : هر گاه یک یا چند کلمه بیش از دو بار در شعر یا نثر بیاید به طوری که بر زیبایی سخن یا شعر بیفزاید. مثال : ـ از دَر دَر آمدی و من اَز خود به دَر شُدم / گویی کَزین جَهان به جَهان دِگر شدم ( تکرار واژه ی « در» و « جهان» ) تَضاد ( طِباق ، مُتَّضاد ، مُخالف ) : دو کلمه از نظر معنی، مُخالف همدیگر باشند. مثال : ـ شاه وگدا به دیده دریادلان یکیست / پوشیده است پست وبلند زمین درآب مُراعات النظیر(شبکه ی معنایی ـ تَناسب ـ زنجیره معنایی): آوردن چند کلمه از یک مجموعه است که با هم تناسب دارند این تناسب می تواند از نظر جنس، نوع ، مکان، زمان ـ همراهی و... باشد. مثال : ابر و باد ومَه و خورشید وفَلَک در کارند/ تا تو نانی به کف آری و به غِفلت نخوری (سعدی) در این بیت از سعدی واژه های ابر ، باد ، مَه ، خورشید و فَلَک همه از یک مجموعه هستند. تشبیه : مانند کردنِ چیزی است به چیزِ دیگر ( هر تشبیه دارای 4 رُکن است) 1ـ رُکن اوّل ( مُشَبّه): کلمه ای است که قَصدِ تَشبیه کردنِ آن را داریم. 2ـ رُکن دوّم( مُشَبّه بِه):همان چیزی یا کسی است که مشبه ،به آن تشبیه می شود، در واقع همان تشبیه ماست. 3ـ رُکن سوّم(وَجهِ شَبَه):ویژگی مشترک میان مُشَبّه و مُشَبّه بِه است که به آن وجهِ شَبَه می گویند. 4ـ رُکن چهارم(اَداتِ تَشبیه):کلمه ای است که مُشَبّه و مُشَبّه بِه را به هم پیوند می دهد.مانند:[مثل، همچون، چون، همانندِ،مانندِ، بِسانِ ، چو ،... ] مثال:« مادَر همانند آب روانی ، پاک و زُلال است » مُشَبَّه اَداتِ تَشبیه مُشَبَّه بِه وَجه شَبَه کِنایه :در لُغَت به معنی پوشیده سُخَن گفتن است و هر گاه عِبارت یا جُمله ترکیبی دردو مَعنایِ دور و نزدیک به کار رَوَد به گونه ای که ذهنِ ما را از مَعنایِ نزدیک پی به معنایِ دورِ آن بِبَرَد این آرایه ایجاد می شود،بسیاری از تکیه کلام های روزانه و ضرب المثل ها نوعی کنایه هستند. (بیش تر کنایه ها ریشه ی فعلی هستند.)مثال : ـ فلانی دَهانش بوی شیر می دهد ( بچّه بودن یا هنوز کودک هستی ) ـ دم به تَله ندادن ( گیر نیفتادن ) ـ پا توی کفش کسی نکردن ( دخالت در کار کسی ) ـ آب غوره نگیر ( گریه نکن ) ـ پنبه را از گوشت در بیاور ( خوب گوش کن ) ـ پشتِ پا زدن ( ترک کردن ) ـ از کوره در رفتن ( عصبانی شدن ) ـ آستین بالا زدن ( آماده شدن ) ـ شکستنی است ( با احتیاط حمل شود ) ـ چهره بگشادن ( شاد شدن ) مبالغه ( اغراق- غلو ): آن است که در توصیف،مدح یا ذم یک شخص یا یک صحنه زیاده روی کنیم. زیاده روی در میان حالت و صفتی است به گونه ای که بسیار بزرگتر یا بسیار کوچکتر از آن چه که هست نشان داده شود وپذیرفتن آن از نظر عقل وعادت، محال یا بسیار بعید باشد. 1-زسم ستوران درآن پهن دشت/زمین شد شش و آسمان گشت هشت (فردوسی) مقصود شاعر این است که از شدت سم کوفتن اسبان وکثرت سوارکاران یک طبقه از هفت طبقه ی زمین،به صورت گرد به آسمان رفت ودرنتیجه زمین شش طبقه شد و آسمان هشت طبقه شد. تخلّص : به اسم شاعر ، تخلّص می گویند که معمولاً در بیت آخر یا یک بیت مانده به آخر می آید. مثال : سعدی

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت