کانَ إدیسون فِی السّابِعَهِ مِنْ عُمرِەِ، عِندَما عَجَزَتْ أُسْرَتُهُ عَنْ دَفْعِ نَفَقاتِ دِراسَتِهِ؛
ادیسون در سن هفت سالگی بود، هنگامی که خانوادهاش از پرداخت هزینههای تحصیلش درماند،فَطَرَدَەُ مُدیرُ مَدرَسَتِهِ مِنَ الْمَدرَسَهِ وَ قالَ عَنهُ:درس هفتم عربی نهم
پس مدیر مدرسهاش او را از مدرسه بیرون کرد و دربارهاش گفت:
«إِنَّهُ تِلْمیذٌ أَحمَقُ.»
«او دانش آموزی نادان است.»
فَصارَ بائِعَ الْفَواکِهِ؛ وَلٰکِنَّهُ ما تَرَکَ الدِّراسَهَ؛ بَلْ دَرَسَ بِمُساعَدَهِ أُمِّهِ؛ هیَ ساعَدَتْهُ کَثیراً.
پس میوه فروش شد. ولی او تحصیل را ترک نکرد، بلکه به کمک مادرش درس خواند. او خیلی کمکش کرد.
کانَ إدیسون ثَقیلَ السَّمْعِ بِسَبَبِ حادِثَهٍ أَوْ مَرَضٍ أَصابَهُ أَیّامَ الطُّفولَهِ.
ادیسون به سبب حادثهای یا بیماریای که در دوران کودکی دچارش شده بود کمشنوا شد.
إدیسون أَحَبَّ الْکیمیاءَ. فَصَنَعَ مُختَبَراً صَغیراً فی مَنزِلِهِ وَ بَعدَ مُدَّهٍ قَدَرَ عَلیٰ شِراءِ بَعضِ الْمَوادِّ الْکیمیاویَّهِ وَ الْأَدَواتِ الْعِلْمیَّهِ وَ بَعدَ مُحاوَلاتٍ کَثیرَهٍ صارَ مَسؤولاً فی أَحَدِ الْقِطاراتِ وَ قَدَرَ عَلیٰ شِراء آلَهِ طِباعَهٍ وَ وَضَعَها فی عَرَبَهِ الْبَضائِع وَ فِی السَّنَهِ الْخامِسَهَ عَشْرَهَ مِنْ عُمرِەِ کَتَبَ صَحیفَهً أُسْبوعیَّهً وَ طَبَعَها فِی الْقِطارِ.عربی نهم
ادیسون شیمی را دوست داشت. پس آزمایشگاهی کوچک در خانهاش ساخت و پس از مدتی توانست برخی مواد شیمیایی و ابزارهای علمی بخرد. و پس از تلاشهای بسیاری مسئول یکی از قطارها شد و توانست دستگاه چاپی بخرد و آن را در واگن کالاها گذاشت. و در سن پانزده سالگی روزنامهای هفتگی نوشت و آن را در قطار چاپ کرد.کانَ إدیسون مَشغولاً فی مُختَبَرِەِ لَیلاً وَ نَهاراً.
ادیسون شب و روز در آزمایشگاهش مشغول بود.
هوَ أَوَّلُ مَنْ صَنَعَ مُختَبَراً لِلْأَبْحاثِ الصِّناعیَّهِ.
او نخستین کسی بود که آزمایشگاهی برای پژوهشهای صنعتی ساخت.
اِخْتَرَعَ وَ کَمَّلَ إدیسون أَکْثَرَ مِنْ أَلْفِ اخْتِراعٍ مُهِمٍّ؛
ادیسون بیش از هزار اختراع مهم را اختراع و کامل کرد.
مِنهَا الْمِصباحُ الْکَهْرَبائیُّ وَ الْمُسَجِّلُ و الصُّوَرُ الْمُتَحَرِّکَهُ وَ آلَهُ السّینَما وَ بَطّاریَّهُ السَّیّارَهِ.
از آن جمله نیروی برق، چراغ برق، ضبط کننده موسیقی، عکسهای متحرک، دستگاه سینما، باتری خودرو.
إنَّهُ قَدَرَ عَلیٰ تَأسیسِ أَوَّلِ شَرِکَهٍ لِتَوزیعِ الطاّقَهِ الْکَهرَبائیَّهِ.
او توانست اولین شرکت نیروی برق را تاسیس کندفی أَحَدِ الْأَیّامِ انْکَسَرَتْ إِحْدیٰ زُجاجاتِ الْمَوادِّ الْکیمیاویَّهِ فِی الْمَطبَعَهِ؛ فَحَدَثَ حَریقٌ فَطَرَدَەُ رَئیسُ الْقِطار وَ عِندَما أَنْقَذَ طِفلاً مِنْ تَحتِ الْقِطارِ، جَعَلَهُ والِدُ الطِّفلِ رَئیساً فی شَرِکَتِهِ.
در یکی از روزها یکی از شیشههای مواد شیمایی در چاپخانه شکسته شد و آتش سوزی روی داد و رئیس قطار او را بیرون کرد و وقتی که کودکی را از زیر قطار نجات داد پدر کودک او را رئیس شرکتش کرد.الْجَدیدَهِ.
و نیروی برق در این عرصه دلیل اصلیعَلَیکَ بِذِکْرِ اللهِ فَإِنَّهُ نورُ الْقَلْبِ.
معنی: تو باید خدا را یاد کنی؛ زیرا او نور قلب است
۲- جَلیسُ السّوءِ شَیطانٌ.
معنی: همنشین بد ، شیطان است.
۳- اَلدُّنیا مَزرَعَهُ الْآخِرَهِ.
معنی: دنیا مزرعه آخرت است.
۴- اَلْعِلْمُ کَنْزٌ عَظیمٌ.
معنی: دانش، گنجی بزرگ است.
۵- اَلنَّومُ أَخو الْمَوتِ.
معنی: خواب، برادر مرگ است.لَبِسَتْ أُمّی خاتَمَهَا الذَّهَبیَّ فی حَفْل