فارسی نهم -

درس6 فارسی نهم

Aseman. DR ..

فارسی نهم. درس6 فارسی نهم

همه ی آرایه های ادبی از درس اول تا درس ششم رو برای من ارسال کنید معرکه میزنم

جواب ها

جواب معرکه

معصومه

فارسی نهم

بدان که مردم بی‌هنر، مادام بی‌سود باشد، چون مُغیلان که تن دارد و سایه ندارد؛ نه خود را سود کند و نه غیر خود را؛معنی: آگاه باش که انسان بدون فضیلت و بی لیاقت همیشه بی فایده است. مانند درخت مغیلان که شاخه دارد، اما سایه برای استراحت دیگران ندارد. بنابراین نه به خود فایده می رساند نه به دیگران. آرایه ها: آرایه تشبیه: مردم به مغیلان تشبیه شده / مردم بی هنر: مشبه / مغیلان: مشبه به / تن دارد ولی سایه ندارد: وجه شبه / مادام» قید تکرار / نه خود را سود کند: در اینجا خود متمم می باشد / نکات دستوری: فعل (سود کند) بعد از (نه غیر خود را) حذف به قرینه لفظی شده است. / بی هنر: مشتق پیشوندی است. جهد کن که اگر چه اصیل و گوهری باشی، گوهر تن نیز داری که گوهر تن از گوهر اصل بهتر بُوَد؛معنی: تلاش کن اگرچه با اصل و نصب و نجیب هستی، علم و دانش هم داشته باشی. زیرا دانش ذاتی از نژاد و تبار با ارزش تر است.آرایه ها: گوهر اول: استعاره از اصل و نصب خوب / گوهر دوم و سوم: استعاره از علم و فضلیت / گوهر اصل: اضافه تشبیهی نکات دستوری: فعل های (باشی) و (داری) مضارع التزامی است. چنان‌که گفته‌اند: «بزرگی، خرد و دانش راست نه گوهر را، اگر مردم را با گوهرِ اصل، گوهرِ هنر نباشد، صحبتِ هیچ کس را به کار نیاید و در هر که این دو گوهریابی، چنگ در وی زن و از دست مگذار که وی همه را به کار آید…»معنی: همانطور که گفته اند: بزرگی هر کس به داشتن عقل و دانش است. نه نژاد و نسب، اگر انسان به همراه گوهر اصل و نژاد، از لیاقت و فضیلت بهره نداشته باشد، به او متوسل شو و رهایش مکن، چون که او به همه فایده می رساند. آرایه ها: چنگ در وی زن: کنایه از متوسل شدن / از دست مگذار: کنایه از رها مکن / گوهر: استعاره از اصل و نژاد / گوهر اصل: اضافه شبیهی / هر: ضمیر مبهم / به کار آمدن: کنایه از مورد استفاده واقع شدن نکات دستوری: گفته اند: ماضی نقلی / خرد و دانش: مترادف / «را» در (خرد و دانش را) و (گوهر و تخمه را): رای حرف اضافه به معنی «به» => به خرد و دانش، به گوهر و نژادسخن، ناپرسیده مگوی و از گفتار خیره پرهیز کن. چون باز پرسند، جز راست مگوی. تا نخواهند، کس را نصیحت مگوی و پند مده؛ خاصّه کسی را که پند نشنود که او خود اوفتد. معنی: تا حرفی را از تو نپرسیده اند، چیزی نگو و از سخن بیهوده دوری کن. وقتی از تو چیزی می پرسند، فقط حرف راست بگو. تا از تو نخواسته اند کسی را نصیحت نکن و پند نده، مخصوصا کسی که پند نمی شنود و نمی پذیرد، زیرا چنین کسی خودش گرفتار می شود. (روزی به خاطر پند نشنیدن گرفتار می شود) نکات دستوری: مگوی: فغل نهی / باز پرسند: فعل پیشوندی (مضارع التزامی) / چون: قید زمان / باز: قید تکرار / راست: صفت جانشین است (= حرف راست) / پرهیز کن: فعل امر در میان جمع هیچ‌کس را پند مده. از جای تهمت زده پرهیز کن و از یار بداندیش و بدآموز بگریز. به غم مردمان شادی مکن تا مردمان نیز به غم تو شادی نکنند. معنی: در میان جمع کسی را نصیحت نکن. از رفتن به جایی که مردمان به آن گمان بد دارند دوری کن و از دوستی که فکر بد دارد و کارهای زشت را یاد می دهد فرار کن، با غم و اندوه مردم خوشحال نشو تا اینکه مردم نیز در غم تو، شادی نکنندمعنی: تا حرفی را از تو نپرسیده اند، چیزی نگو و از سخن بیهوده دوری کن. وقتی از تو چیزی می پرسند، فقط حرف راست بگو. تا از تو نخواسته اند کسی را نصیحت نکن و پند نده، مخصوصا کسی که پند نمی شنود و نمی پذیرد، زیرا چنین کسی خودش گرفتار می شود. (روزی به خاطر پند نشنیدن گرفتار می شود) نکات دستوری: مگوی: فغل نهی / ب

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت