انشا در مورد خانه به سبک ادبی
خانه کلمهای که چهار حرف بیشتر ندارد اما برای زندگی حرف ندارد و بی هیچ حرفی امنترین جای دنیا است. همانقدر امن که یک آشیانه برای جوجههای کوچک آرامش و امنیت دارد.
پرنده کوچک در آشیانهای که پدر و مادر با مهر و محبت ساختهاند، به پرواز درمیآید. جوجهای که در همین مکان پر و بال گرفته است و به این مکان تعلق دارد، از زمان ناتوانی تا اکنون که قدری بزرگ شده و قدر این آشیانه را بیشتر میداند؛ خانه دوست داشتنی با رنگهای گرم که از حضور افراد خانواده دلانگیز و درخشان شده است، او را در پناه خود جای میدهد.
خانه جایی است که افراد آن مهربانترین افراد دنیا هستند که دوست داشتن و مهر و محبت را بدون چشمداشت میبخشند و برای خستگیهای فرد پناه میشوند. برای پناه بودن خانه بزرگ و کوچک بودن آن، کاخ یا کوخ بودن آن اهمیت ندارد، همین که افرادش تو را قبول کنند و تکیهگاهت شوند دنیا دنیا ارزش دارد؛ دیگر حتی جنس دیوارهایی که به آنها تکیه میدهی مهم نیست.
خانههای قدیمی از عشق و ایمان سرشار هستند. با حوض آبی که وسط حیاط دلنشین آن هست و ماهیهای آن با شنای خود به افرادی ک