جواب معرکه
و خوبیهای تو را با نگهبانی از دیگران توسعه خواهم داد
مواظب دیگران خواهم بود
به یاری دیگران خواهم شتافت
دست دیگران را خواهم گرفت
هیچکس را ناامید نخواهم کرد
مثل تو فداکار و مهربان خواهم بود
و از علم و دانش غافل نخواهم شد
یادم هست که همیشه شعری از میرزا حبیب خراسانی میخواندی
(دد و دام از خردمندی شود رام
که بهتر از خرد افسونگری نیست و ...)
شعر جای خود داشت
ولی زمزمه ی صمیمی تو برای من چیز دیگری بود که از وصفش عاجزم
من الان به این باور رسیده ام که
انسانها واقعا حلقه های طلایی اند در سرنوشت یکدیگر،
و شاید دیگر لازم نیست که انسان با دیگری دوست باشد تا یاری اش کند
الان زمانیست که هر انسانی به راحتی میتواند دیگران را کمک کند
و به درد دیگران بخورد
البته به شرطی که بخواهد
و تو خیلی وقتها پیش این را خواستی و انجام دادی
و من همیشه به تو و شخصیت انسانی تو
به دانایی و پاکی تو
به لبخندهای صمیمی تو
به افکار و اندیشه های والای تو
به دلگرمی تو برای فراگیری دانش و توسعه ی خوبیها
به اسم و رسم تو
و به دوستی تو
و به دوست که رفتار تو تکاملی برای آن بود
افتخار خواهم نمود
و بارها مثل تو خواهم بود
روانت آرام باشد که من نیز مثل تو رفتار خواهم کرد
چونکه من نیز یک دوست هستم
و این دوست دست پرورده ی توست
دست پرورده ی سیمرغ است
سیمرغی که تو بودی
و من نیز سیمرغ خواهم بود
و سیمرغ های دیگری خواهم آفرید
و چنین است فلسفه ی خوب زندگی
فالو