نگارش هشتم-

درس 6 نگارش هشتم

𝗚𝗶𝗹𝗱𝗮

نگارش هشتم. درس 6 نگارش هشتم

درس آزاد درمورد شب یلدا😂🤌🏿 تاج میدم مرصص🙂🐣

جواب ها

جواب معرکه

Yousef

نگارش هشتم

گرمای کرسی آن‌قدری بود که پاهای قرمز و یخ‌زده من را گرم کند. بعضی‌ها از گروه همان دخترها اما جور دیگری بودند. انگار تاب و توانشان از من بیشتر بود. وقتی من داشتم از سرما سگ لرزه می‌زدم آن‌ها عین خیالشان نبود. انگار داشتند در یک روز دلچسب بهاری وسط کوچه‌های سنگ‌لاخ قدم می‌زدند. سوز سرما بیشتر روی دست‌هایم اثر می‌گذاشت تا جاهای دیگر. دست‌های کرختم را دیگر نمی‌توانستم تکان بدهم. روز داشت جای خودش را به شب می‌داد که طاقت نیاوردم و رفتم خانه و خوابیدم زیر کرسی توی اتاق. لیلا داشت آجیل و کشمش را می‌ریخت توی کاسه و کاسه را می‌گذاشت روی سینی بزرگ مسی. تا من را دید گفت: «ها... چی شده؟ بالاخره سردت شد؟» پاهایم را کردم زیر کرسی. داغ داغ بود. گرما را حس می‌کردم و لذت می‌بردم. دست‌هایم داشت مور مور می‌شد و خواب چشم‌هایم را سنگین می‌کرد. یادم افتاد تا ساعاتی دیگر میهمان‌ها سرازیر می‌شوند توی اتاق. باید از جایم بلند می‌شدم و پیراهن گل‌گلی آبی‌ام را می‌پوشیدم. همان که یحیی خیلی دوستش داشت و می‌گفت خیلی بهت می‌آید. یحیی همیشه می‌گفت اگر دختردار شدیم اسمش را می‌گداریم یلدا. یلدا باید موهایش سیاه و بلند باشد درست مثل تو. من خنده‌ام می‌گرفت و می‌گفتم «کو حالا تا اون موقع؟» یحیی برای آینده نقشه‌ها می‌ریخت اما من همیشه فکر می‌کردم این زمستان اینقدر طولانی است که دیگر هیچ وقت تمام نمی‌شود.

جواب معرکه

جوابش میشه =حالا یه جوابی منم بگم😂

جواب معرکه

درد بیبی کوفففف ایشالا توهم باگ بخوری بعد منم میگم آخ بیبی😂😂🤕

ب همه تاج بده ب منم بده

سوالات مشابه

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام