بفرمایید این هم جواب کامل شعر رو اشتباه نوشتی عزیزم
بِشنو از نِی چون حکایت می کند ------ از جدائیها شکایت می کند
کَز نِیِستان تا مَرا بُبْریده اند ------ از نَفیرم مرد و زن نالیده اند
سینه خواهم شَرحه شَرحه از فِراق ------ تا بگویم شرحِ دردِ اِشتیاق
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش ------ باز جوید روزگار وصل خویش
من بِهَر جمعیتی نالان شدم ------ جُفت بدحالان و خوش حالان شدم
هر کسی از ظَنّ خود شد یار من ------ از درون من نَجُست اَسرار من
سِرّ من از نالهء من دور نیست ------ لیک، چشم و گوش را آن نور نیست