تفکر و سبک زندگی هفتم -

بخش سوم تفکر و سبک زندگی هفتم

𝓪𝓫𝓸𝓵𝓯𝓪𝔃𝓵

تفکر و سبک زندگی هفتم. بخش سوم تفکر و سبک زندگی هفتم

یک داستان به روش پس ختام می خواستم

جواب ها

𝐊𝐨𝐳𝐡𝐚^

تفکر و سبک زندگی هفتم

حتماً! یک داستان کوتاه با پس‌خَتام (پایان غافلگیرکننده) تقدیمتان می‌کنم: داستان: «پاکت آخر» پیرمرد هر روز در همان نیمکت پارک می‌نشست و به رهگذران لبخند می‌زد. مردم شهر او را به نام «عمو نادر» می‌شناختند؛ مرد مهربانی که همیشه پاکتی در دست داشت. هیچ‌کس نمی‌دانست داخل پاکت چیست. هر وقت کسی می‌پرسید، فقط می‌گفت: «این، آخرین یادگاری من از عشق زندگی‌مه.» سال‌ها گذشت. عمو نادر پیرتر، آرام‌تر و ساکت‌تر شد. یک روز سرد زمستانی، مردم او را روی همان نیمکت یافتند؛ انگار در خواب رفته بود… اما دیگر بیدار نمی‌شد. در کنارش همان پاکت قدیمی بود. پزشک و پلیس آمدند، ولی کسی دلش نیامد پاکت را باز کند. بالاخره، به درخواست شهرداری، پاکت گشوده شد تا شاید سرنخی از خانواده او پیدا کنند. داخل پاکت… یک نامه‌ی نیمه‌نوشته بود؛ اما نه برای همسرش. در نامه نوشته شده بود: «اگر روزی مردم شهر پاکت را باز کردند، بدانند که تمام این سال‌ها کنارشان خوشحال بودم. چون خانواده‌ای نداشتم، خواستم خانواده‌ام شما باشید… پول‌ها و دارایی‌هایم را وقف همین پارک کردم. فقط یک آرزو دارم: نیمکتی که روی آن نشسته‌ام، برای همیشه بماند.» زیر نامه، امضایی بود: «کسی که خانواده‌اش را در نگاه شما پیدا کرد.» همه ساکت شدند. هیچ‌کس نمی‌دانست عمو نادر ثروتمند بوده، یا این‌همه عشق در دل داشته است. از آن روز، نیمکت او را «نیمکت خانواده» نامیدند.

جواب معرکه

ابوالفضل

تفکر و سبک زندگی هفتم

همین این درسته

سوالات مشابه

حورابریهی

بخش سوم تفکر و سبک زندگی هفتم

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت