فاطمه

نگارش هشتم. درس 4 نگارش هشتم

انشا صفحه ۵۳ و۴۲ نگارش هشتم که خودتون نوشته باشین میخوام

جواب ها

مطمئناً! برای نوشتن انشا، می‌توانم به شما کمک کنم تا ایده‌ها و ساختار مناسبی برای انشای خود پیدا کنید. در ادامه دو موضوع مختلف برای انشاهایی که ممکن است در کتاب نگارش هشتم مطرح شده باشد، ارائه می‌دهم: **1. انشای درباره «دوست»** موضوع انشا: دوست واقعی کیست؟ در زندگی هر انسانی، دوستی‌ها نقش بسیار مهمی را ایفا می‌کنند. دوست واقعی کسی است که در کنار ما در لحظات خوشی و ناخوشی قرار می‌گیرد. او کسی است که به ما گوش می‌دهد، ما را درک می‌کند و همیشه از ما حمایت می‌کند. می‌توانم به یاد داشته باشم که چگونه در روزهای سخت، دوست من همیشه کنارم بود و با دلگرمی‌هایش توانست به من انرژی بدهد و به من امید ببخشد. دوست واقعی مانند یک آینه است؛ او نقاط قوت و ضعف ما را به ما نشان می‌دهد. او می‌تواند به ما کمک کند تا به خودمان بهتر توجه کنیم و در مسیر درست پیش برویم. همچنین، دوستی‌ها باعث شادی و خوشحالی ما می‌شوند. به همین خاطر، برای داشتن یک دوست واقعی باید تلاش کنیم. صداقت، وفاداری و احترام به یکدیگر از اصول مهم دوستی است. **2. انشای درباره «طبیعت»** موضوع انشا: زیبایی‌های طبیعت طبیعت، زیبایی‌های بسیار زیادی دارد که هر کدام از آن‌ها به نوعی دلنواز و جذاب هستند. از کوه‌های سر به فلک کشیده گرفته تا دریاهای آبی، همه و همه از عناصر زیبا و شگفت‌انگیز طبیعت به شمار می‌روند. هنگامی که به طبیعت نگاه می‌کنیم، حس آرامش و شادی به ما دست می‌دهد. یادآوری می‌کنم که در یک روز بهاری، من به پارکی نزدیک منزل‌ام رفتم. درختان سرسبز و گل‌های رنگارنگ منظره‌ای فوق‌العاده خلق کرده بودند. صدای پرندگان و وزش نسیم ملایم، تجربه‌ای لذت‌بخش بود. من در آن لحظه احساس کردم که چقدر باید از طبیعت مراقبت کنیم و به آن اهمیت دهیم. از نظر من، حفاظت از طبیعت یکی از وظایف مهم ماست. ما باید یاد بگیریم که چگونه می‌توانیم به حفاظت از محیط زیست کمک کنیم و برای نسل‌های آینده طبیعتی سالم و زیبا به جا بگذاریم. با استفاده از این دو موضوع، شما می‌توانید انشای خود را با خلاقیت و تجربیات شخصی خود کامل کنید. امیدوارم این ایده‌ها به شما کمک کنند!
mahshad

نگارش هشتم

معرکه بده در سکوت سنگین و تاریکی محض شب، وقتی که ترس و تنهایی قصد دارند بر روح کوچک آدمی چنگ بیندازند، ناگهان معجزه‌ای رخ می‌دهد. معجزه‌ای به نرمی نسیم و به گرمی آفتاب؛ صدای لالایی مادر. این صدا، تنها یک مجموعه آهنگ و کلمه نیست. این صدا، نخستین ملودی است که روح ما پیش از هر ترانه‌ی دیگری می‌آموزد. ملودیی که با تار و پود وجودمان عجین شده است. وقتی مادر در گوشه‌ی گهواره می‌نشیند و با صدایی که از ژرفای جان برمی‌خیزد، 'لالا لالا گل پر' را زمزمه می‌کند، گویی پرده‌های شب را کنار می‌زند و فرشته‌ای را به بالین ما می‌فرستد. صدای لالایی مادر، بوی نان تازه و عطر بهارنارنج را دارد. طعم امنیت است. آن‌قدر امن که تمام هیولاهای خیالی پشت پنجره و سایه‌های ترسناک پشت در، همه در برابر آن ذوب می‌شوند و ناپدید. در این صدا، آرامش نیست؛ 'تمامِ' آرامش است. گویی مادر، تمام نگرانی‌های دنیا را در سینه‌اش جمع می‌کند و به جای آن، آرامشی بی‌کران را در قالب نغمه به روح فرزندش هدیه می‌کند. این صدا، جغرافیای دلتنگی‌های ماست. حتی وقتی بزرگ می‌شویم و کیلومترها از خانه و کاشانه‌مان فاصله می‌گیریم، در شب‌های سخت و طاقت‌فرسا، همان ملودی قدیمی، چون داروی شفابخشی بر زخم‌های روحمان مرهم می‌شود. گویی مادر، آن سوی شهر یا آن سوی دنیا، هنوز دست بر سینه‌ی روح ما می‌کشد و برایمان لالایی می‌خواند. لالایی مادر، اولین شعر عاشقانه‌ای است که هر انسانی در زندگی می‌شنود. شعری که نه قافیه‌ی اجباری دارد و نه وزن عروضی، اما وزنی دارد از جنس ضربان قلب. این صدا، موسیقی خانه است و وقتی این موسیقی قطع می‌شود، سکوت، معنای دیگری پیدا می‌کند. پس بیائید قدر این نعمت بی‌همتا را بدانیم. صدای لالایی مادر، میراث کهن و مشترک همه‌ی ماست؛ آوازی که از گذرگاه تاریخ و نسل‌ها گذشته و هنوز هم پاک و دست‌نخورده، پناهگاه بی‌پناهان و آرامش‌بخش دل‌های آشفته است. این صدا، خانه است و خانه همیشه با ماست.

سوالات مشابه درس 4 نگارش هشتم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام