روزی یک طاووس و یک کلاغ در یک باغ باهم روبه رو شدند و زشتی ها و زیبایی های هم را دیدند.
طاووس به کلاغ گفت:این پاهای سرخ رنگ زیبایی که تو داری لایق تو نیست لایق پرهای زیبا و رنگارنگ من است
از همان اول که مارا به وجود آوردند پاهایمان جابه جا شده
من پاهای سیاه و زشت تورا دارم و تو پاهای زیبا و خوشگل من را
کلاغ گفت آنچه که میگویی وارونه است (برعکس است)
اگر هم اشتباهی صورت گرفته در پروبال ماست و ان پرهای زیبای تو لایق پاهای سرخ من است و در آن هنگام خلقت من تو باهم اشتباه شدیم
در نزدیکی آنها لاک پشتی بود که بحث و جدال این دورا گوش میداد ناگهان سراز لاک درآورد و گفت ای دوستان
از این بحث بی فایده دست بکشید خداوند همه ی خوبی هارا به یک نفر نداده است
پس هرکس از هران چیز که دارد باید خوشحال باشد و شادمان