یک روز پرنده کوچولو وارد جنگل شد و دنبال دوستی میگشت که ناگهان صدایی از آن سوی رودخانه شنید به سمت رودخانه رفت و یک بچه اردکی را دید که در آب شنا میکرد پرنده کوچولو از دیدن اردک بسیار خوشحال شده بود به سمت اردک خواست برود اما خجالت میکشید کم کم خواست از اردک فاصله بگیرد که اردک متوجه حضور او شد و به پرنده کوچولو گفت لازم نیس از من خجالت بکشی میتوانی بیای پیش من پرنده کوچولو نزدیک اردک شد و کمی با او صحبت کرد و از او خواست که باهمدیگر دوست شوند و بچه اردک هم قبول کرد که تا همیشه با یکدیگر دوست باشند. تمام😂 کمه؟