هر روز من مثل یه داستان تازه شروع میشه، با صدای زنگ ساعت که بیشتر وقتا دلم میخواد خاموشش کنم و بخوابم! اما خب، مدرسه منتظره، پس با یه کم سختی از تخت بلند میشم. اول صورتمو میشورم تا خواب از سرم بپره و بعد میرم سراغ صبحونه، که اگه مامان نون تازه گرفته باشه، حسابی خوشمیگذره.
بعد از صبحونه، آماده میشم و میرم مدرسه. بیشتر وقتا با دوستام کلی میخندیم و گاهی هم از درس پرسوجو میکنیم. بعضی زنگا جالبن و بعضیاشون خستهکننده، ولی در کل مدرسه بخش بزرگی از روزمه.
وقتی برمیگردم خونه، اول ناهار میخورم و بعد یه کم استراحت میکنم. بعضی وقتا یه سریال کوتاه میبینم یا با گوشی بازی میکنم. بعدش میرم سراغ درس و مشقهام. اگه سوالی سخت باشه، از دوستم یا خواهرم کمک میگیرم.
عصرها اگه هوا خوب باشه، میرم یه دوری تو پارک میزنم یا با بچههای محل فوتبال بازی میکنم. شب که میشه، شام میخوریم و بعد از یه کم گپ با خونواده، میرم تو اتاقم. گاهی یه کتاب میخونم یا آهنگ گوش میدم تا خوابم ببره.
روتین من شاید خیلی خاص نباشه، ولی همین کارای ساده روزانه، روزمو میسازن و برام حس زندگی میارن.