فارسی هشتم -

درس 17 فارسی هشتم

ţąəłï§ə.âŕmý.błįñķ 👑

فارسی هشتم. درس 17 فارسی هشتم

انشا در مورد کرونا پلیز ⚠ پادرس و اینترنت ❎❎❎❎

جواب ها

zahra zare

فارسی هشتم

قبلنا که مامان خونه بود، زندگی خیلی قشنگتر بود با اینکه کم پیشمون بود و بیشتر وقتش رو توی بیمارستان میگذروند اما باز خونه میومد و میدیدیمش. اما الان که چند هفتس خونه نیومده و توی بیمارستان و به بیمارای کرونایی رسیدگی میکنه تازه فهمیدم که مامانم یه فرشتس و چقدر دوسش دارم. دلم خیلی برای مامان تنگ شده. مامانم همیشه وقتی از سرکار میومد بدون هیچ دغدغه ای من و داداشمو بغل میکرد و بهمون عشق می ورزید و بعد با نادیده گرفتن خستگیش سراغ کارای خونه میرفت. غذا درست میکرد، ظرف ها رو میشست و جارو میکرد و.. و من هم بدون هیچ دغدغه ای به کارهای خودم میرسیدم مثلا کتاب می خوندم فیلم میدیدم و درس های مدرسمو مرور میکردم. اما الان که مامان خونه نمیاد همه ی کارهای خونه رو من انجام میدم. هر روز که از خواب بیدار میشم برای داداش کوچیکم صبحانه درست میکنم و بعد از جمع کردن سفره ی صبحانه و مرتب کردن خونه، مجبورم با داداشم بازی کنم تا بهونه ی مامان رو نگیره. بعد از چند ساعت بازی که داداش خسته میشه و می خوابه باید ناهار درست کنم تا وقتی بابا از شرکت میاد گرسنه نمونه. منکه اشپزی بلد نیستم بخاطر همین ساعت ها توی سای

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت