قتل عام ،قتل عام سعدی منو میکشه سعدی زرنگ،بااینهمه امکانات که داره من میکشه بعد وحشت زده بیدار شدم دیدم خواب بود،مامانم من و بر صبحانه صدا کرد دیدم داش پاشم ویعدی روی صندلی نشسته و دستشون دن پایی بود دو دقیقه بعد آمدن مامانم با سعدی آمد من قتل عام کردند چون امتحان رو صفر گرفتم بعد وحشت زده بیدار شدم دیدم سعدی زیر سرم باتشت آب وایستاده ولباسم رو خیس کرده بود با تشت آب گفت مردمو زنده شدمد گفت داخل آب خودت رو صورتی میزدی یهو جیغ کشیدم محکم بیدار شدم دیدم معلم ریاضی سرکلاس من و نگاه میکنه چون سرکلاس خوابم برده بعد معلم که اسمش چنگیز بود قلبم رو بخاطر خواب سرکلاس در آورد ویعدی زیر لبی با دوستام می خندید
خب امیدوارم خوب باشه متنم و میخواهم جواب سوالات منم بدی بهم معرکه بده ❤️❤️❤️🎗️🎗️❤️❤️❤️❤️❤️🎗️😍😍😍😚🥰🤩😊🥳😌😙🥰🥰😌