اختلاف بین عروس مادروشوهروبه وضوح توهمه کشورها وهمه جوامع میبینم یه جایی شنیدم که مادرشوهرخوب به دنیانیومده البته مافعلامجردیم اگه خداقبول کنه😅حالاهروقت مزدوج شدیم مادرشوهرمونوتفسیرخواهیم کردحالابیایم داستام یکی ازاین عروسومادرشوهراروبگیم
یکی بودیکی نبودمن بودنوکلی حسود...عه ببخشیدیه لحظه حواسم پرت شدزیرگنبدکبودیه عروس بیچاره بودبه اسم هانیه(اینوطبق سلیقه خودتون میتونین انتخاب کنین)ازهمون اول که صبح میشداین هانیه خانوم مابامادرشوهرش درجنگ ودعوابودتاشب خلاصه ایران وآمریکاآتش بس میکردن این دوتانه همیشه خدا اعتراض میکردنوبه جون پسربیچاره(شوهرهانیه)نق میزدن مادرش میگفت یه چیزی به این زنت بگو زنش میگفت یه چیزی به این مادرت بگوپسربیچاره هم مونده تودوراهی بین خودمون بمونه هامن اگه جای پسره بودم مادرموطرفداری میکردم والا ننمه ها خلاصه روزاگذشت ویه بارمادرهانیه اومدخونه دخترش ودیدای دل غافل😱دخترش جنگ جهانی راه انداخته گفت آخه دختراین چه کاریه جای مادرته ولی حرف توگوش این دخترسرتق نمیرفت مادرش گفت دخترمیگن زبون خوش ماروازسکراخ بیرون میکشه توام یکم این زبونوکوفتیتویکم خوش کن بچه هانیه تصمیم گ