انشا ذهنی با قلمو معرکه میزنم سریع لطفا🙏

سلام دیروز داشتم دومی نقاشی حرفه ایمو می‌کشیدم که قلمم شکست و دستم خط خورد. اینقدر از این بابت ناراحت شدم که دلم میخواست گریه کنم؛چون خیلی براش ذحمت کشیده بودم . من تقریبا یه هفتس که نقاشی رو شروع کردم خیلی حرفه ای نیست ولی خب اینقدری هست که مردم بابتش پول بدن.با این حال دلم برای زمانم نمیسوخت دلم برای پولش میسوخت که از دستم رفته بود .آخه به پولش خیلی احتیاج داشتم ؛خیلی وقت بود که بابامو از محل کارش اخراج کرده بودن برای همین شغلش آزاد بود؛ منم نمیخواستم برای نقاشی کردنم از بابام پول بگیرم و بهش فشار بیارم ؛ برای همین پول اولین نقاشیمو از دوستم گرفتم و بهش گفتم که وقتی اولین نقاشیمو فروختم پولشو بهش میدم؛ اونم قبول کرد. اولین نقاشیمو ششصد هزار تومان فروختم و دویست هزار تومانش را به دوستم دادم؛بقیه ی پولم هم برای خانه خوراکی خریده بودم ؛۵۰ هزارتومان برایم باقی مانده بود .نمی‌دانستم با این پول می‌توان قلم خرید یا نه ؟. کل شهر را زیر پایم گذاشتم ؛با ۵۰ هزار تومان توانستم از یک مغازه کوچک زیرپله‌ای یک قلم بخرم با خوشحالی به خانه رفتم؛ یک نقاشی جدید را شروع کردم؛می توان گفت بهترین نقاشی ام بود در آن روز ها از این ماجرا ۲۰ سال می گذرد و من هنوز قلمم را دارم .((تبدیل به نقاش ماهری شده ام)) 👆👆 این آخرشو یجوری بخون که جملت تمام‌شده و با لحن آروم بخون یادت نره معرکه بزنی😁