جواب معرکه
💙 گوش کن صدای نفس های بهار میشنوی؟ زیبا ترین فصل خدا میاید،غم و اندوهت را به برگان درختان آویزان کن چند روز دیگر میریزند...
دلم میخواست بهار بودم پر از شکوفه ها ی یاس،میدوختم از شکوفه ها برای قامتت لباس ، اما چه فایده پاییزم،از غم و غصه لبریزم .بر روی گیسوان تو باران گریه می ریزم .
خواهر کوچک زمستان است و رخت سفررا پوشیده و آماده ی سفر میشود ،با هوهوهای آخر خود از زمین و آدم هایش خداحافظی میکند و دل زمین را برای رختی جدید آماده میسازد.
خواهر بزرگ خانواده بهار خانوم است بهار جان چند روز دیگر مهمان خانه های من و تو میشود.بهار تنها نیست و یه مسافر به نام عید دارد کم کم با هوهوهای خود و رختی به رنگ سبز پسته ای از راه میرسد و جامه ی زمین را عوض میکند.
بهار از راه میرسد و عید را در دل بازار رها میکند آخ که چه همهمه ای است.
این دعای سر تحویل من امسال بود از یزدان ،هر چه باقیست ز من دل خسته، در این یک لحظه..همه بر عمر تو افزوده شود تا که بمانی شادان ..
پیک شاداب بهار بی تو از راه رسید آخرین لحظه ی سال مثل هر لحظه ی سال یاد چشمان فریبنده ی تو با من بود .