خلاصه ی کژال لطفا

کَژال مادری که کودک شیرخواره در آغوش دارد و برای دیدن عمه کابوک روانه می گردد.گرگ که بر سر راه کژال نمایان می شود و کودک قنداقه ی کژال را می رباید .آزاد جوان کشاورز روستایی که به کمک کژال می آید و پنجه در چنگال گرگ می افکند و با او درگیر می شود و پس از مدّتی درگیری با آن ، سرانجام گرگ را از پا درمی آورد ، هرچند که خود نیز زخم فراوان دارد و نفس هایش به شماره می افتد امّا روناک را نجات می دهد .

کژا مادری است که بچه‌ای دارد و می خواهد به خانه برگردد در راه گرگی به او حمله میکند و بچه را به دندان میکشد اما کژا بچه را رها نمی‌کند کژا همسرش را صدا میزند و همسرش میآید و آن ها ا ازدست گرگ رها میکند اما کژا زخمی میشود