هر چیزی که میفهمیمش و درکش میکنیم مفهوم هست .
حالا به هر چیزی که مفاهیم به او ربط داره و میشه فهمیدش مصادیق میگن .
وقتی که میگیم کتاب داستان میخوایم یا اینکه این کتاب داستان رو میخوایم یه تفاوتهایی هست .
مثلاً وقتی میگیم کتاب داستان میخوایم کسی که کتاب داستان میفروشه چند تا کتاب معرفی میکنه تا شما انتخاب کنید .
ولی وقتی که میگی این کتاب داستان رو میخوای یعنی تو از قبل کتاب داستانتو انتخاب کردی .
یعنی در اصل تو یک مفهومی و رسوندی حالا اون مفهوم تو یا جزئیه یا کلی .
حالا مفهوم کلی مفهومی هست که ما بتونیم برای بیشتر از یک مورد از اون استفاده کنیم مثل رود تو اسم رودتو نیاوردی و هر رودی ممکنه رود مورد نظر تو باشه .
ولی مفهوم جزئی فقط میتونی برای یک مورد از او استفاده کنیم .
مثل اسمهایی که خاص هستند مثل شهرها کشورها اسم افراد و یا چیزهای خاصی مثل برج میلاد برج ایفل که در جهان تک هستند و یا چیزهایی که برای آنها از صفت اشاره این و آن استفاده میکنیم .
حالا مفاهیمها میتونن به همدیگه ربط داشته باشند و ما میتونیم اونها رو به چهار گونه به همدیگه ربط بدیم .
ما به این ربطها نسبتهای چهارگانه میگیم .
یکی از اون نسبتها اینه که دو طرفمون دو تا چیزی که به هم نسبت میدیم کاملاً با همدیگه برابری دارند و با همدیگه مساوی هستند و به همین دلیل اسم اون رو رابطه تساوی میزاریم .
این را به مثال این رابطه میتونه انسان و متفکر باشه تنها موجودی که توی این دنیا هست و فکر میکنه انسانه و تنها متفکرم انسان .
یا میتونیم از رابطه سه ضلعی و مثلث استفاده کنیم چون تنها شکلی که سه ضلع داره مثلث و همه مثلثها سه ضلع دارند .
رابطه دوم اون ممکنه هیچ ربطی به همدیگه نداشته باشند و دو تا مجموعه کاملاً جدا باشند برای همین ما از اصطلاح تباین برای اونها استفاده میکنیم .
برای مثال میتونیم از سنگ و ارسال استفاده کنیم چون هیچ سنگی انسان نیست و هیچ انسانی سنگ نیست .
حالا رابطه سوممون یا حالت سوممون میتونه که یه مجموعه خیلی بزرگ باشه که یه مجموعه کوچیکیو تو خودش جا داده مثل آسیایی و ایرانی بودن .
چون همه ایرانیها آسیایی هستند ولی خیلی از آسیاییها ایرانی نیستند .
اسم این حالتمون عموم و خصوص مطلقه .
حالت چهارم میتونه که یه بخشیشون مشترک باشع و یه بخشیشون کاملاً از همدیگه جدا باشه .
مثل سنگ و سفید چون بعضی از سنگها سفیدند و ممکنه بعضی از اشیای سفیدم سنگ باشند ولی سنگهایم وجود دارند که سفید نیستند و اشیا سفیدی وجود دارند که سنگ نیستند .
به این رابطه
رابطه عموم و خصوص من وجه میگن