سهروردی، فیلسوف ایرانی قرن دوازدهم میلادی، نظری عمیق و خاص نسبت به فلسفه ایران باستان و معرفتهای آن داشت. او معتقد بود که فلسفه ایران باستان، به ویژه زرتشتیگری و حکمتهای باستانی، مفاهیم عمیق و ارزشمندی را در خود نهان کرده است. در واقع، سهروردی به دنبال احیا و بازگشت به این منابع معرفتی و فلسفی بود.
او به دو جریان اصلی فلسفه اشاره میکند: یکی فلسفه یونان و دیگری حکمت نورانی که از فلسفه ایران باستان منشعب میشود. سهروردی فلسفه ایرانیان باستان را به عنوان حکمت روشنایی میدید که بر مبنای تجارب شهودی و باطنی انسان شکل گرفته است. او معتقد بود که این حکمت میتواند به انسان کمک کند تا درک عمیقتری از هستی و نور و ظلمت به دست آورد.
سهروردی همچنین به اهمیت باطن و تجربه شخصی در فلسفه تأکید میکرد و اعتقاد داشت که حکمت باستانی ایرانی، به انسان کمک میکند تا به غایت وجودی خود نزدیکتر شود. این دیدگاهها نشاندهنده احترامی است که سهروردی برای فلسفه ایران باستان و تأثیر آن بر شکلگیری اندیشههای خود قائل بود.
به طور کلی، سهروردی به بازخوانی و احیای حکمتهای ایرانی توجه داشت و سعی میکرد تا اندیشههای فلسفی خود را بر مبنای این میراث غنی بنا کند.