رافع سعادت

نگارش هشتم. درس 4 نگارش هشتم

انشا می خواستم

جواب ها

جواب معرکه

به نام خداوند زیبایی ها چند روز قبل روی صندلی سیاه رنگ فلزی نشسته بودم. که ناگهان صدای شرشر باران به گوشم رسید آنقدر صدای زیبایی داشت که مانند یک گروه موسیقی شده بودنند. و با آهنگ دلنواز خود برگ هارا میرقصاند از درس خواندن دست کشیدم و پنجره ی اتاقم را باز کردم . دستانم را از پنجره بیرون انداختم ناگهان صدای تق تق در خانه آمد پدرم بود من با عجله رفتم و نان و میوه را از دستش گرفتم پدرم از شدت بارش باران خیس شده بود . بعد از آن من و پدرو و مادرم در کنار هم نشستیم و عصرانه خوردیم بنابراین همه می گویند باران و دردسر خیس شدن اما من می گویم باران و آواز دلنشینش

سوالات مشابه درس 4 نگارش هشتم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام