maryam hoseini

فارسی دهم. درس6 فارسی دهم

میشه لطفا این حکایت زیر را بازنویسی کنید دو برادر، یکی خدمت سلطان کردی و دیگری به زورِ بازو، نان خوردی. باری، توانگر گفت درویش را که: چرا خدمت نکنی تا از مشقّتِ کار کردن برهی؟ گفت: تو چرا کار نکنی تا از مذلّتِ خدمت، رهایی یابی که خردمندان گفته اند: نانِ خود خوردن و نشستن به، که کمر زرّین بستن و به خدمت ایستادن. بگید معرکه میزنم برای همه

جواب ها

جواب معرکه

ژوان آرین

فارسی دهم

دو برادر، یکی خدمت سلطان کردی و دیگری به زور بازو، نان خوردی. دوبرادر بودند که یکی برای پادشاه کار می‌کرد و در خدمت او بود و برادر دیگر با نیرو خودش کار می‌کرد و زندگی‌اش را می‌گذراند. باری، توانگر گفت درویش را که: چرا خدمت نکنی تا از مشقت کارکردن برهی؟ خلاصه، برادر ثروتمند به برادر فقیر گفت چرا به پادشاه خدمت نمی‌کنی تا از رنج و سختی کار کردن رها شوی؟ گفت: تو چرا کار نکنی تا از مذلت خدمت، رهایی یابی که خرمندان گفته‌اند: نان خود خوردن و نشستن به که کمر زرین بستن و به خدمت ایستادن. برادر فقیر گفت: تو چرا کار نمی‌کنی تا از خواری و پستی خدمت کردن به پادشاه نجات پیدا کنی؟ زیرا انسان‌های خردمند و دانا گفته‌اند: از دست‌رنج خود خوردن و زندگی کردن و روزی بدست آوردن از در خدمت پادشاه بودن و فرمان‌برداری از او بهتر است. به دست آهن تفته کردن خمیر *** به از دست بر سینه، پیش امیر آهن داغ را نرم کردن و رنج و سختی آن را تحمل کردن بهتر از تعظیم کردن در مقابل پادشاهان است. عمر گران‌مایه در این صرف شد *** تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا عمر باارزش، با فکر کردن به اینکه در تابستان چه بخورم و در زمستان چه بپوشم، هدر رفت. ای شکم خیره به نانی بساز *** تا نکنی پشت به خدمت، دوتا ای شکم بی‌شرم و گستاخ به لقمه نانی قناعت کن تا این‌که مجبور نباشی در برابر دیگران تعظیم و خدمت کنی
پاسخ دوست عزیز کاملا درسته و کامل ..افرین بهت

سوالات مشابه درس6 فارسی دهم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام