فارسی هشتم -

درس8 فارسی هشتم

پرنیان

فارسی هشتم. درس8 فارسی هشتم

بچهذها میتونید این متنو به صورت حکایت (نثر قدیم) بازنویسی کنید؟؟

جواب ها

جواب معرکه

تاج لطفا یکی بود یکی نبود، در دل شامگاهی خوش آراسته، ملا ز درون چاهی عمیق به تماشای آسمان می‌پرداخت. ناگاه چشمش به تصویر ماه در آب افتاد. با خویشتن خطاب کرد: «وای بر من! ماه در حال فرو رفتن است، باید از میان آب‌ها فریادرسش باشم.» پس بی‌درنگ چنگکی را به دل آب افکند تا به یاری ماه بشتابد. اما چنگک بر سنگی کلان در قعر چاه برخورد کرد و چندان کوشید که بی‌ثمر بود. آخر سر طنابی که در دست داشت بشکست و ملا به پشت بر خاک افتاد و پایش به هوا برخاست. ولی چون به آسمان نظر کرد، ماه را بالای سر یافت. با خود گفت: «دیگر غمی نیست، هرچند بر زمین زُلف دراز کشیدم، اما در عوض، ماه را از غرقاب برهانیدم.»

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت