تلخیص از دیولن شمس مولوی، در وصف امیر بازنبه🙏
خوب مطالعه کنین، اوج هنر من:
ای زنبههای ناگهان
وی رحمتی بر ایکسمان
ای خالکوبی افروخته
بر گردن امیرمان
امروز خندان آمدی
حلّال مجهول آمدی
فردا چو مرسی میروی
چون زنبهی اهریمنان
مجهول را معلوم تویی
زنبه تویی، مرسی تویی
هم بیصدا هم با صدا
میتینگ دعوا داشتی
اما کمی بکس داشتی
رفتی ولی از دوستان
هویتی نگذاشتی
ای امیر با زنبه ، ای فاضلاب
کیستی تو دگر که نگذاشته ای برایمان اعصاب
از چه تو کردی پرسان را انتخاب؟
رفتی و سوالاتم مانده بی جواب
چند وقتی است شده ای کمیاب
آیا پرسان برایت شده است قصاب؟
عیبی ندارد باش شاداب
هرچند روابطت با ما شده است شکراب