مجله حدیث زندگی مهر و آبان 1383، شماره 19
با مشکلات زندگی چه می کنید؟
نویسنده : عباس بخشنده بالی
106
مشکلات و سختی ها در زندگی برای همه انسان ها به وجود می آید. بهترین آنها کسانی اند که با دیدگاهی روشن و دقیق، آن را شکافته و در پی حل آن باشند؛ نه این که فکر کنند مرور زمان، آن را حل می کند.
«مشکلات! هیچ چیز نیست جز مشکل، یکی بعد از دیگری!». شما هم مردمی را می شناسید که زندگی برای شان چنین تعریفی دارد. اینها کسانی هستند که به دنیا اخم می کنند و به آن، تهمت می زنند که برای شان تولید مشکل می کند «یکی بعد دیگری». آنها به مشکلات، مثل ابرهای تیره ای نگاه می کنند که بالای سرشان قرار دارد.(1)
مشکلات زندگی در بسیاری از افراد، باعث فشارهای روانی یا استرس می شود. بعضی از نویسندگان غربی از فشار روانی به عنوان «طاعون قرن» یاد می کنند. البته زمانی این مشکلات موجب استرس می شوند که افراد با دیدگاهی تاریک به آن نگاه کنند؛ ولی اگر با نگاهی دقیق و روشن به آن توجه کنند و در پی حل آن باشند، دچار فشارهای روانی خطرناک نخواهند شد.
بنابراین، موانع و مشکلات، بسیاری از مردم را عصبی و ناراحت می کند و زندگی آنها را همانند زمین لرزه شدید تکان می دهد و آشفتگی و بی نظمی، سراسر زندگی آنها را مختل می سازد.
بعضی در برابر مشکلات، شکست می خورند
همه ما چون انسان هستیم و به ناچار، نواقصی داریم، در طول زندگی، احساس ناکامی و درماندگی را تجربه می کنیم. بزرگ تر که شدیم به این نتیجه می رسیم که لزوما امکان دستیابی فوری به تمامی امیال و آرزوهایمان وجود ندارد.(2)
بنابراین، شکست و موانع زندگی ممکن است بر سر راه هر یک از ما قرار گیرد. در آن هنگام باید به ریشه ها و علل آن مطلع شد که اشتباه اساسی در کجای کار بود. پس از آن، در پی حل آن برآمد.
بعضی از افراد در مواقعی که مشکلی را احساس کنند، انزوا و گوشه گیری را برمی گزینند. حتی در فکرِ هیچ چاره ای برای حل آن نیستند؛ گویا این روش در ذات آنها وجود دارد؛ ولی بعضی دیگر به این طرف و آن طرف می روند تا راه حلی بیابند. آنها تمام روش ها را امتحان می کنند و با صبر و حوصله کافی به فعالیت می پردازند و معمولاً به راه حلی اصلی می رسند.
اداره زندگی تان را در اختیار بگیرید
انسان ها باید بیاموزند که زندگی شان تحت اراده شان باشد؛ مانند یک راننده که اختیار حرکت اتومبیل خود را کاملاً در دست دارد، و اگر زمانی اشتباه کند، شاید دچار حوادث خطرناکی گردد. انسان باید در زندگی خود، قدرت، اراده و نفوذ داشته باشد تا در مشکلات زندگی، شکست نخورد و راه حل آن را بیابد.
اگر بخواهم قوه تخیّل خود را رها کنم، می توانم درباره شرایط تسلیم (تسلیم شدن در برابر مشکلات)، تصویری این چنین را نقاشی کنم که به بدن ما نخ های متعددی متصل است و همه ما توسط عروسکْ گردان در صحنه خیمه شب بازی کنترل می شویم. ما هر کاری را انجام می دهیم که او می خواهد. اما من نمی توانم چنین نقشی برای شما تصور کنم؛ اگرچه شما و من، هر دو انسان هایی را می شناسیم که می توانند چنین نقشی را بازی کنند. آنها مردمانی هستند که به خودشان اجازه می دهند که به صورت یک اسیر باشند و تحت نفوذی کنترل نشده. اینها مردمی هستند که اجازه می دهند حقیر باشند و در یک وضعیت عروسک خیمه شب بازی، آن قدر خودشان را مهم نمی دانند که کار دیگری غیر از آنچه این نفوذ به انجام دادن آن، امر می کند، انجام دهند.(3)
بنیامین فرانکلین (رهبر استقلال امریکا در قرن هجدهم) که نبوغ و ذوق آشکاری داشت، در روزگاری زندگی می کرد که مردمان امریکا به نفوذ او نیا
