درس یازده :
پیکره: بدن
گزند: آسیب
عزّت: ارجمندی
استوار: پابرجا، پایدار
مقدس: پاک
شهدا: ج شهید
خیل: جمع، گروه، دسته
عظیم: بزرگ
پهنه: گستره، میدان
بنیان: بنیاد، پایه، پی، شالوده
حامی: حمایت کننده، پشتیبان
ایام: روزها، ج یوم
باختن: از دست دادن (بن ماضی: باخت؛ بن مضارع: باز)
جنب و جوش: کوشش
آموختن بـ: یاد دادن (بن ماضی: آموخت؛ بن مضارع: آموز)
تازش: حمله
همت: اراده
رشید: دلیر
تعهّد: پایبندی
درآمیختن: ترکیب کردن (بن ماضی: درآمیخت؛ بن مضارع: درآمیز)
حافظ: نگهبان
قلل: قله ها
سیما: چهره
زیور: زینت
خلاقیّت: آفرینشگری
آراستن: آرایش کردن، بزک کردن (بن ماضی: آراست؛ بن مضارع: آرا)
عرصه: میدان، گستره
آزادمنشی: آزادگی، وارستگی
برافروختن: روشن کردن (بن ماضی: برافروخت؛ بن مضارع: برافروز)
درس دوازده:
آموز: یاد بگیر، فرا بگیر
اخلاص عمل: کار درست و با نیت پاک
حق: خدا
منزه: پاک و بی عیب
دغل: ناراستی، حقه باز و بد عمل
غزا: با دشمن دین جنگ کردن
پهلوانی: شجاعت و قهرمانی
دست یافت: پیدا کرد، چیره شد
زود: سریع و بی درنگ
شتافت: سریع رفت
خدو: آب دهان، بزاق و تف دهان
افتخار: سر افرازی، سربلندی
نبی: پیامبر
ولی: سرپرست، قیم
در زمان: سریع، فوری و بی درنگ
کاهلی: سستی
حیران: سرگشته، شیفته و متعجب
زین: از این
عمل: کار
عفو: درگذشتن از گناه، بخشیدن
رحمت: دلسوزی، مهربانی
بی محل: نامناسب
تیغ: شمشیر، خنجر
افراشتن: کشیدن
افکندن: بدور انداختن
بگذاشتی: رها کردی
بنده: آفریده
مامور تنم: مامور نفس و جسم
هوا: میل و آرزو
اهریمن: شیطان
فعل: عمل، کار
گوا: شاهد، گواه، دلیل
آز: حرص و طمع، زیاده خواهی
سزا: شایسته
کاذب: دروغگو
تاج یادت نره