جان بخشی چیست.

سلام بفرمایید روزی روزگاری دهقانی بود که خیلی ساده لوح و بی تجربه بود. یکی از روزها تصمیم گرفت که خودش بتونه محصولش رو جمع‌آوری کنه و نیاز به کمک دیگران نداشت. بنابراین شروع کرد به پر کردن سطل‌های بزرگ با گندم و قرار دادن اون‌ها کنار هم. بعد دید که بعضی از سطل‌ها خالی‌تر شدن و باید دوباره آن‌ها رو پر میکرد. اما مشکل اصلی اینجا بود که هیچ راهکار مناسبی برای انتقال گندم بین سطل‌ها نداشت. پس دستش رو توی سطل گذاشت و شروع کرد به ریختن گندم از یک سطل به سطل دیگر. ساعت‌ها وقت صرف کرد ولی تنها چیزی که موفق شد این بود که تمام لباسش گلوله شده بود و حتی توانسته بود مقداری گندم رو بخورد! وقتی دوستانش دیدند این وضعیت، همه به یک صدا گفتند: «اوه ای دهقان عزیز، شما دارید آب در هاون کوبیدین!» دهقان متوجه اشتباه خود شد و فهمید که باید از روش درست و وسایل مناسب برای کارهای مختلف استفاده کند. از آن روز به بعد همیشه قبل از اقدام به انجام هر کاری، فکر می کرد و برنامه ریزی دقیق تری داشت. و یک بار عده‌ای از کشاورزان تصمیم گرفتند که سال آینده محصولاتشان را به صورت مشترک بکارند و فروش کنند. آنها زمین بزرگی پیدا کردند و شروع به تقسیم آن به قسمت‌های مساوی کردند. سپس هر کدام قسمتی را که به آنها اختصاص داده شده بود انتخاب کردند و شروع به کشت کردند. یکی از کشاورزان که تازه وارد گروه شده بود، اصرار داشت که بهترین نوع کود را داشته باشد و معتقد بود که همین موضوع باعث موفقیت خواهد شد. او مقدار زیادی کود گران قیمت خرید و شروع به پخش کردن آن روی مزارع کرد. اما نکته مهمی که فراموش کرده بود این بود که خاک منطقه خشک و شنی بود و اصلا قابلیت جذب چنین کودی را نداشت. با گذشت زمان مشخص شد که نه تنها کود تاثیر خاصی نداشته بلکه باعث آسیب دیدن گیاهان نیز شده است. سایر کشاورزان که تجربه بیشتری داشتند، به او توصیه کردند که ابتدا خاک را آزمایش کند و سپس کود مناسب را انتخاب کند. اما او حاضر به گوش شنیدن نبود و همچنان مدام کود پاشیده و امیدوار به نتایج بهتر بود. در نهایت، همانطور که انتظار می رفت، عملکرد مزرعه پایین آمد و خسارت مالی هنگفتی متحمل شدند. در پایان، بقیه کشاورزان به او گفتند: 'شما دارید آب در هاون کوبیدین!' این جمله به او فهماند که بدون توجه به شرایط موجود و کسب اطلاعات کافی، تلاش های بیجا و ناکارآمدی ممکن است رخ دهد.