ریاضی نهم -

فصل3 ریاضی نهم

سوال واضح !

sowowoeorjrj3j

ریاضی نهم. فصل3 ریاضی نهم

این میشه چند؟

جواب ها

تاج بده زنی بود که درباره ی همسایه اش دچار سوءتفاهم شده بود و مدام پشت سر او پیش دیگران صحبت کرده و برایش شایعه درست می کرد، حرف های زن همه جا پیچد و کم کم به گوش همسایه رسید و باعث دلخوری و ناراحتی او شد. بعد از مدتی زن متوجه شد که حرف هایش درباره ی همسایه کاملا نادرست بوده و برای جبران اشتباهش پیش مرد دانایی رفت و پرسید که چگونه می تواند کار اشتباهی که در حق همسایه اش انجام داده را جبران کند؟ مرد دانا به او گفت: به مغازه ای برو و یک مرغ بخر و بعد از کشتن آن پرهایش را در مسیری که می آیی بریز، زن کاری که مرد دانا گفته بود را انجام داد و سپس دوباره پیش او برگشت.این بار مرد دانا گفت: خوب حالا برگرد و تمام پرهای ریخته شده را جمع کن و برای من بیاور. زن همان مسیری که آمده بود را برگشت و سعی کرد تمام پرها را پیدا کرده و جمع کند اما باد بیشتر آن ها را جابجا کرده بود و خبری از پرها نبود، عاقبت او ناامید و خسته تنها با سه پر پیش مرد دانا برگشت. پیرمرد با دیدن زن گفت: تو نتوانستی تمام پرها را پیدا کنی، می بینی؟ شایعه هم دقیقا همینطور است پخش کردن آن آسان است اما جبران آن غیر ممکن، این بار حواست باشد قبل از ریختن آبروی کسی به فکر جمع کردن آن هم باشی.

کوثر براجعه

ریاضی نهم

با سلام در یکی از روستاهای قدیمی در گوشه ایی ازدنیا خانواده ایی فقیر نشین در زیر آسمان آبی زندگی می کردند. آنها از دار دنیا یک کوزه سفالی داشتند و یک گلیم ساده و چند چیز پیش پاافتاده که با آنها زندگی روزمریشان را می گذراندند. مرد خانواده روزها به شهر می رفت تا لقمه نانی فراهم آورد و سر سفره ی خانواده ببرد. در یکی از روزهای گرم تابستانی که گویی خورشید از آسمان به زمین آمده بود کودک خانواده از گرسنگی و تشنگی زیاد بی تابی و گریه می کرد، در حالی که در خانه نه غذایی بود و نه بیشتر از یک کاسه آب در کوزه. مادر که دیگر طاقت اشک و ناله ی فرزند را نداشت همان چند جرعه آب را در کاسه ریخت تا به فرزندش بدهد اما فرزندش از سر بی تابی دستش به کاسه ی آب خورد و هر چه که در کاسه بود به زمین ریخت. مادر بسیار شوکه شد و با دستان خود تلاش کرد که آب ریخته شده را جمع کند، اما زهی خیال باطل. آب ریخته که دیگر جمع شدنی نیست. این داستان حکایت خیلی از انسان ها است کاری یا حرفی یا تصمیمی را می گیرند و انجام می دهند و بعد از آن پشیمان می شوند و آن زمان است که می گویند آب ریخته جمع شدنی نیست و چه بهتر است که قبل از تصمیم گیری و عملی کردن آن تفکر و آینده نگری داشته باشید تا بعد از انجام پشیمانی و افسوس به دنبال نداشته باشد زیرا که کاری که انجام شده قابل بازگشت نیست. یادت نره تاج بزاری

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت