نگارش هفتم -

درس 5 نگارش هفتم

게이홉 ..

نگارش هفتم. درس 5 نگارش هفتم

🛑سلام انشاء ص ۶۳ رو می خوام با تاج میدم فالو هم می کنم اگر جمله موضوع و جمله های کامل کننده داشته باشه . تاج میدم

جواب ها

suga ....

نگارش هفتم

یک بند درباره درد دندان: مقدمه : اواخر اسفندماه بود و به سال تحویل و عید نوروز روز به روز نزدیک تر می شدیم و خودم را آماده کرده بودم برای تنقلات، پسته، بادام و … وای کی برسه عید نوروز که برم عید دیدنی و همه چی بخورم. بند اول تنه : سال تحویل شد و عید نوروز رسید. ساعت های حوالی 8 شب بود که شروع کردم به خوردن پسته و فندق های خوشمره، شام هم نخوردم و مستقیم رسیدم سر وقت سفره هفت. بند دوم تنه : پدر و مادرم گیر داده بودن که کم بخور دندان هایت خراب می شوند اما من پیش خودم فکر می کردم که پدر و مادرم خسیس هستند و نمی خواهند که پسته ها و فندق های سر سفره را بخورم و تمام شود. بند سوم تنه : اما من دست بردار نبودم و مدام میخوردم و جیب هایم را پز ار خوراکی و تنقلات کردم و توی اتاق رفتم. گوشی در دست بودم و مدام پسته و خوراکی می خوردم تا اینکه دست توی جیبم کردم و متوجه شدم فقط دو تا فندق و پسته باقی مانده که هر دوی آن ها بسته هستند و نمی توانم با دست باز کنم. بند چهارم تنه :پسته را در دهان گذاشتم و با دندانم برای شکستن فشار دادم، فشار دادن همانا و شکستن دندان نازنینم همانا. چنان دردی توی مغزم پیچید که حد و اندازه نداشت. نصف دندانم هم شکسته شده بود. بند پنجم تنه :الآن فهمیدم چرا پدر و مادرم می گفتن کمتر بخور و فقط بخاطر خودم بود. آن شب تا صبح از درد دندان به خود می پیچیدم، بالش می گذاشتم روی دندانم، فایده نداشت، مدام مسواک می زدم بلکه دردش کمتر شود فایده نداشت، با روسری بستم فایده نداشت. نتیجه گیری : بالاخره هر جور شد شب را به صبح رساندم و به سرعت رفتم و جریان را برای پدرم بازگو کردم. پدرم هم بدون اینکه مادرم بفهمه من را به دکتر برد و دندانم را مثل روز اول کرد. حال دیگر تصمیم گرفتم که مراقب دندان هایم باشم تا آسیب نبینند. تاج و فالو بده

گیوربه :)

نگارش هفتم

سلام مقدمه : ما وقتی که بچه بودیم و کفش بزرگترهایمان را می پوشیدیم و آرزو می کردیم بزرگ شویم، ولی بچه بودیم و فکرمان به اندازه پاهایمان کوچک بود و بزرگ شدیم و آن کفش ها اندازه پای ما شد، اما خیلی چیز ها برایمان کوچک شد.   بند اول تنه : ما خردسال بودیم و از مشکلات چیزی نمی فهمیدیم. کم کم فهمیدیم که چقدر اشتباه می کردیم. وقتی که بزرگ می شویم ، آرزو می کنم کاش بچه بودیم و به فکر پوشیدن کفش های بزرگترها و احساس بزرگ بودن می کردیم.   بند دوم تنه : ما با گذشت زمان بزرگ شدیم و اکنون در حسرت همان کودکی و کفش های روی پای خود هستیم که هیچ غم و اندوه دنیا را نمی شناختیم و گویی دنیای بهشتی بود که ما با همان افکار بچگانه خود غرق در شادمانی آن دوران بودیم.   نتیجه گیری : ما بزرگ شدیم و تنها چیزی که با ما بزرگ شد کفش هایمان هستند، اگر قدر عمرمان را می دانستیم هرگز از کفش بند دار استفاده نمی کردیم. من درباره کفش نوشتم تاج یادت نره.

tara sarlak

نگارش هفتم

خداوند بعد از افرینش انسان ها و زمین هنگامی که انسان را افرید فرمود : بهترین افرینندگان! موجودی با تمام جزئیات! مقدمه👆🏻 در نگاه اول ممکن است ناخن عضوی بی ارزشباشد، اما تنها در غیاب آن قادر به انجام بسیاری تز کارها مانند یافتن سر چسب نواری و... نخاهیم بود. بند اول👆🏻 داشتن ناخن فقط برای انسان نیست. خداوند متعال حیوانات را فراموش نکرده و ناخن هایی را به انها داده است که برای دفاع از خود ویا حفاری زمین و برای بالا رفتن از ارتفاع و غیره از انها استفاده میکنند. بند دوم 👆🏻 ناخن یکی از عضو های ارزشمند بدن انسان، امروزه ارزشمند تر هم شده است مدل های مختلف ناخن مصنوعی، کاشت ناخن و... منبع در آمد خوبی برای برخی از انسان ها شده است . به هر حال باید به خوبی از این عضو گران بها مراقبت کرد نتیجه گیری 👆🏻 درمورده ناخنِ

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت